سیاست و دیپلماسی

رئیس‌جمهور و مهندسی قدرت ملی

به گزارش سرمایه فردا، کلمات هرگز صرفاً حامل معنای لغوی خود نیستند و به ویژه واژگان مقامات سیاسی هرگز ابزاری خنثی صرفا برای انتقال پیام نیستند؛ بلکه خود، بخشی حیاتی از موازنه قوا و ابزاری برای مهندسی ادراکات به شمار می‌روند. هر جمله، هر موضع‌گیری و حتی هر سکوت معنادار از سوی یک مقام عالی‌رتبه، به مثابه داده‌ای راهبردی بی‌درنگ وارد آزمایشگاه تحلیل مخاطبان بین‌المللی می‌شود؛ در آنجا توسط اتاق‌های فکر، سرویس‌های اطلاعاتی و مراکز تصمیم‌سازی رقیب، با دقتی میکروسکوپی کالبدشکافی شده، لحن آن سنجیده و نیت‌های پنهان در پس آن رمزگشایی می‌شود. این فرایند دائمی رصد و تحلیل خوراک اصلی و حیاتی برای تنظیم ماتریس محاسباتی حریف را فراهم می‌آورد. دشمن در این تحلیل‌ها به دنبال یافتن پاسخ این سوال کلیدی است؛ آیا در دیوار اراده‌ی ملی این کشور ترکی وجود دارد؟ آستانه تحمل آن کجاست و خطوط قرمز واقعی‌اش را در کجا باید جستجو کرد؟

برای کشوری چون جمهوری اسلامی ایران که هویت و جایگاه خود را در نظام بین‌الملل نه بر اساس تبعیت از قدرت‌های هژمون که بر پایه مقاومت و استقلال‌طلبی تعریف کرده است، این نبرد ادراکی اهمیتی کمتر از رویارویی نظامی ندارد. دکترین بازدارندگی ایران فراتر از توان موشکی و نفوذ منطقه‌ای بر یک ستون روانی مستحکم نیز استوار است؛ باورپذیری اراده‌ی ما برای استفاده از قدرت در صورت لزوم. این باور، محصول دهه‌ها سرمایه‌گذاری راهبردی، تحمل فشارهای فلج‌کننده و تقدیم خون فرزندان این مرز و بوم است.

در چنین بستری، اظهارات اخیر رئیس محترم جمهوری در جمع اصحاب رسانه که حتی اگر در داخل آن را نوعی خطای سهوی کلامی ساده به حساب آوریم، برای دشمن معنای دیگری دارد و به گونه دیگری تفسیر می‌شود که در تضاد ماهوی با شالوده‌های این دکترین قرار دارد؛ منطقی که در آن، قدرت به جای آنکه ابزار تولید امنیت باشد، عامل تحریک دشمن تلقی می‌شود و مقاومت، چرخه‌ای بیهوده از ساختن و ویران شدن تصویر می‌گردد. این جهان‌بینی، در صورت حاکم شدن، می‌تواند به فرسایش خطرناک سرمایه راهبردی کشور منجر شود؛ سرمایه‌ای که تاکنون دشمن را علی‌رغم تمام توانمندی‌هایش، از دست زدن به ماجراجویی‌های بزرگ بازداشته است.

آقای رییس جمهور! با «ترس از جنگ» به پیشواز آن می‌روید!

برای فهم عمق خسارت این نوع موضع‌گیری، باید از سطح نیت‌خوانی عبور کرده و بر اثر و تفسیر آن در ذهن دشمن متمرکز شد. دشمن به دنبال کشف نقطه ضعف شماست. زمانی که غنی‌سازی را به حمله نظامی گره بزنیم، عملاً در حال تأیید گزاره‌ای خطرناک هستیم؛ عامل اصلی بازدارنده ما از پیگیری حقوق هسته‌ای‌مان، ترس از جنگ است. این گزاره از چند منظر، افق راهبردی برای جبهه مقابل ایجاد می‌کند؛

اول، برون‌سپاری حاکمیتِ تصمیم است؛ خطرناک‌ترین پیام این گفتمان، واگذاری حق حاکمیت بر تصمیم به دشمن است. وقتی شما سیاست داخلی خود در حوزه‌ای راهبردی مانند برنامه هسته‌ای را به واکنش احتمالی دشمن گره می‌زنید، عملاً کنترل متغیرها را به او سپرده‌اید. به جای آنکه بگوییم ما بر اساس دکترین دفاعی، منافع ملی و نیازهای فنی خود تصمیم می‌گیریم که در چه سطحی و با چه سرعتی غنی‌سازی کنیم، می‌گوییم ما تصمیم خود را بر اساس پیش‌بینی رفتار شما یعنی دشمن تنظیم می‌کنیم. این یعنی دشمن با تنظیم سطح تهدیدات خود از طریق افزایش یا کاهش رزمایش‌ها، اظهارات مقامات و تحرکات نظامی می‌تواند مستقیماً بر روند تصمیم‌گیری در داخل ایران تأثیر بگذارد و این نقطه، آغاز فرسایش استقلال راهبردی است.

دوم، افشای نقطه تسلیم و بی‌اثر کردن فشار حداکثریِ شکست‌خورده است؛ استراتژی غرب و اسرائیل در دو دهه گذشته، ترکیبی از تحریم، خرابکاری صنعتی، ترور دانشمندان و فشار دیپلماتیک برای متوقف کردن ایران بوده است. این استراتژی، به‌ویژه در دوره راهبرد فشار حداکثری، عملاً در رسیدن به هدف اصلی خود یعنی توقف کامل یا برچیدن بخش‌های کلیدی برنامه هسته‌ای شکست خورد. ایران با وجود تمام فشارها، توانمندی خود را حفظ و حتی گسترش داد. این مقاومت، این پیام را به جهان مخابره کرد که ایران با فشار تسلیم نمی‌شود.

تبدیل دارایی راهبردی به بدهی راهبردی در افکار عمومی

حال این اظهارات و احتمالا گفتمان پنهان حاکم بر آن به دشمن چه می‌گوید؟ می‌گوید تمام آن ابزارها کارایی لازم را نداشت، اما اهرمی وجود دارد که کار می‌کند و آن اهرم فشار نظامی است. از این پس، محاسبات دشمن ساده می‌شود؛ برای وادار کردن ایران به عقب‌نشینی، نیازی به پیچیدگی‌های تحریمی نیست؛ کافی است سایه جنگ را به شکلی باورپذیر بر سر ایران نگه داشت.

سوم، تبدیل دارایی راهبردی به بدهی راهبردی در افکار عمومی است؛ برنامه هسته‌ای با تمام هزینه‌هایش، یکی از دارایی‌های جمهوری اسلامی است. این دارایی که اکنون به ابزار چانه‌زنی قدرتمندی در مذاکرات تبدیل شده، نماد پیشرفت علمی و خودباوری ملی هم هست و ایران را در باشگاه محدود قدرت‌های هسته‌ای قرار می‌دهد. گفتمانی که این برنامه را صرفاً به عنوان مصیبتی که جنگ می‌آورد تصویر می‌کند، در حال تبدیل این دارایی به «بدهی» در ذهن جامعه است. این رویکرد، زمینه را برای فشارهای داخلی جهت کنار گذاشتن این توانمندی به بهای خرید آرامش فراهم می‌کند و دقیقاً همان چیزی است که دشمن سال‌ها با جنگ روانی و رسانه‌ای به دنبال آن بوده است.

چهارم، ایجاد شکاف در روایت رسمی و تضعیف انسجام ملی است؛ روایت رسمی و تثبیت‌شده جمهوری اسلامی طی دهه‌های گذشته مبتنی بر مقاومت فعال و بازدارندگی مبتنی بر توان داخلی بوده است. اما انتشار تصاویر گزینشی و حساب‌شده از سوی تیم اطلاع‌رسانی عالی‌ترین مقام اجرایی کشور در عین حال که این روایت را مخدوش می‌کند، پیام آشکار و البته غیرواقعی از عدم اجماع و شکاف در رأس حاکمیت هم به دشمن ارسال می‌کند. دشمنان جمهوری اسلامی همواره بیشترین سرمایه‌گذاری را بر روی همین شکاف‌ها انجام داده‌اند.

موضع‌گیری قدرتمند، به معنای جنگ‌طلبی نیست

مهم است بدانیم که موضع‌گیری قدرتمند، لزوماً به معنای جنگ‌طلبی یا بستن درهای دیپلماسی نیست؛ موضع‌گیری قدرتمند محصول یک نظام فکری استوار است، نه صرفاً تکنیک سخنوری. این نظام فکری، دیپلماسی را هرگز نقطه مقابل قدرت نمی‌داند. دیپلماسی موفق، از خلاء متولد نمی‌شود؛ بلکه از سایه یک قدرت معتبر و گفتمان منسجم تغذیه می‌کند. مختصات این گفتمان بازدارنده و فعال برای شرایط امروز ایران را می‌توان در چند اصل زیر تبیین کرد:

اولین اصل قدرت گفتمانی، امتناع از بازی در زمینی است که دشمن تعریف کرده است. نباید در دوگانه کاذب «جنگ یا توقف غنی‌سازی» گرفتار شد. یک قدرت فعال، خود چارچوب‌بندی می‌کند. موضع راهبردی این نیست که «برای پرهیز از جنگ، مذاکره می‌کنیم» بلکه این است که توانمندی‌های راهبردی ما از جمله برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای، ابزارهای ضروری برای تضمین امنیت و توسعه ملی و دقیقاً برای جلوگیری از وقوع جنگ هستند. ما از این ابزارها برای تحمیل صلح و ثبات بر اساس منافع خود استفاده می‌کنیم. این چارچوب‌بندی، معادله را معکوس می‌کند؛ توانمندی هسته‌ای از «عامل جنگ‌افروز» به «ضامن صلح» تغییر ماهیت می‌دهد و بار اثبات و هزینه هرگونه تنش‌آفرینی را به دوش طرف مقابل می‌اندازد.

قدرت بازیگر بین‌المللی، تنها در آن چیزی نیست که دارد، بلکه در آن چیزی است که دشمن «فکر می‌کند» او دارد و «تصور می‌کند» که انجام خواهد داد. گفتمانی که به صراحت می‌گوید «دوباره درست کنیم باز هم می‌آید می‌زند» با از بین بردن تمام ابهامات، به دشمن قطعیت محاسباتی هدیه می‌دهد و این امر، برنامه‌ریزی برای تهاجم را ممکن و کم‌هزینه می‌کند. در مقابل، گفتمان بازدارنده، دشمن را در فلج تحلیلی دائمی نگه می‌دارد. دشمن نباید بتواند واکنش ما را پیش‌بینی کند. آیا پاسخ به حمله‌ای محدود، پاسخی محدود خواهد بود یا نامتقارن؟ آیا در همان جغرافیا خواهد بود یا در نقطه‌ای از جهان که منافع حیاتی دشمن را به خطر می‌اندازد؟ این ابهام مدیریت‌شده است که ریسک هرگونه اقدام را برای دشمن به شکلی تصاعدی بالا می‌برد و او را به بی‌عملی وادار می‌کند.

دولت قدرتمند، توانمندی‌هایش را پشت میز مذاکره پنهان نمی‌کند

یک دولت قدرتمند، توانمندی‌هایش را پشت میز مذاکره پنهان نمی‌کند، بلکه آن‌ها را به عنوان منبع مشروعیت و وزن دیپلماتیک خود به کار می‌گیرد. منطق قدرت این نیست که «چون ضعیف هستیم، مجبوریم مذاکره کنیم» بلکه این است که ما دقیقاً به این دلیل مذاکره می‌کنیم که گزینه‌های متعددی داریم. توانایی ما برای تحمیل هزینه در میدان، به کلمات ما بر سر میز دیپلماسی وزن می‌بخشد. در این نگاه، دیپلماسی ابزاری برای تثبیت دستاوردهای میدانی، مدیریت هزینه‌ها و اعمال قدرت در حوزه‌ای کم‌هزینه‌تر است، نه پناهگاهی برای فرار از فشار. این گفتمان، برخلاف ادبیات ضعف، پیام‌آور صلحی است که از سر استیصال نیست، بلکه حاصل انتخاب هوشمندانه بازیگر مسلط بر گزینه‌های خویش است.

در مسائل امنیت ملی، رئیس‌جمهور فقط یک فرد نیست؛ تبلوری از اراده نظام است. پیام او باید بازتاب‌دهنده یک قدرت شبکه‌ای باشد. باید به دشمن فهماند که بازدارندگی ایران، تک‌بعدی و صرفاً نظامی نیست؛ سیستمی درهم‌تنیده است که شامل مقاومت اقتصادی برای بی‌اثر کردن تحریم، انسجام اجتماعی برای مقابله با جنگ روانی، نفوذ منطقه‌ای از طریق متحدان و جهش فناورانه برای ایجاد مزیت‌های نامتقارن می‌شود. وقتی دشمن با «نظام» مقاوم روبرو شود و نه یک هدف منفرد، از امید بستن به فروپاشی از طریق فشار بر نقطه‌ای خاص ناامید می‌شود. این تصویر از قدرت چندلایه، دشمن را از هرگونه محاسبه برای پیروزی سریع و قاطع بازمی‌دارد.

رئیس ‌جمهوری در مقام معمار اصلی کلام ملی باید معماری واژگان خود را بر پایه سه‌گانه عزت، حکمت و مصلحت واقعی بنا نهد. حکمت، در درک عمیق منطق دشمن است و مصلحت، در پرهیز از هر کلامی که کشور را در معرض تهدیدات بزرگ‌تر قرار دهد. قدرت واقعی، در سکوت ناشی از هراس نیست؛ در سکوت برآمده از قدرت و کلامی استوار و چندلایه نهفته است که دشمن را برای همیشه از آزمودن اراده این ملت بر حذر دارد.

نویسنده: علی کاکادزفولی

modir

Recent Posts

ناترازی بنزین روی میز دولت

مسعود پزشکیان رئیس جمهور در جمع مدیران رسانه ها با انتقاد به ناترازی های حوزه…

2 ساعت ago

استقلالِ ساپینتو؛ بازگشت با چهره‌ای تازه و جاه‌طلب

استقلال پس از یک فصل پرتنش و ناکامی، با نسخه‌ای بازسازی‌شده و بازگشت ریکاردو ساپینتو،…

2 ساعت ago

پایان محدودیت دستمزد بازیکنان؛ قانون ۳۰ درصد کنار رفت

پس از ماه‌ها اعتراض از سوی بازیکنان و مدیران باشگاه‌ها، فدراسیون فوتبال سرانجام قانون جنجالی…

2 ساعت ago

هشدار درباره جایگاه آسیایی فوتبال ایران

📝 لید: با عبور ایران از قطر در جدول رتبه‌بندی کنفدراسیون فوتبال آسیا، امیدها برای…

2 ساعت ago

زنگزور و بازتعریف مرزهای قدرت در قفقاز

توافق ۱۷ مرداد ۱۴۰۴ میان ارمنستان، آذربایجان و آمریکا برای ایجاد راه‌گذر زنگزور، تنها یک…

2 ساعت ago

رژیم صهیونیستی و استعمار معیشتی در غزه

از آغاز حمله رژیم صهیونیستی به غزه در اکتبر ۲۰۲۳، سیاست «گرسنگی دادن» به‌عنوان ابزاری…

3 ساعت ago