جامعه

رؤیای انتقال پایتخت

به گزارش سرمایه فردا،  اقتصاد ایران با مجموعه‌ای از بحران‌های هم‌زمان مواجه است  از تورم و رکود گرفته تا تحریم‌های بازگشته و بی‌ثباتی ارزی—طرح انتقال پایتخت به سواحل مکران بار دیگر به صدر گفت‌وگوهای سیاسی بازگشته است. رئیس‌جمهور در سفر اخیر خود به هرمزگان، این پیشنهاد را نه انتخاب، بلکه «الزام» خواند و بر ضرورت اجرای سریع آن تأکید کرد. اما این طرح، در حالی مطرح می‌شود که نه در قالب یک برنامه ملی تعریف شده، نه مطالعات امنیتی و اقتصادی لازم را پشت سر گذاشته، و نه پاسخی به نیازهای فوری جامعه است. در شرایطی که مردم با گرانی کالاهای اساسی، بحران مسکن و فرسایش اعتماد روبه‌رو هستند، انتقال پایتخت به منطقه‌ای پرریسک از نظر ژئوپلیتیکی، بیشتر شبیه یک رؤیای نمادین است تا راه‌حلی واقع‌گرایانه. اکنون بیش از هر زمان، کشور نیازمند تمرکززدایی هوشمند، توزیع عادلانه منابع و اصلاحات ساختاری است نه جابه‌جایی پرهزینه‌ای که امنیت ملی را تضعیف و منابع محدود را هدر می‌دهد.

در واقع، این‌گونه طرح‌ها بیش از آنکه پاسخی به بحران‌های امروز کشور باشد، بازتابی از نوعی غفلت از اولویت‌هاست. زمانی که شاده بن بست مذاکراتی هستیم، فشارهای بیرونی جدی است، بیم جنگ مجدد می رود، قیمت کالاهای اساسی هر روز بالا می‌رود، وقتی تحریم‌ها دوباره بازگشته و تا اطلاع ثانوی هم امید به گشایش در روابط خارجی کم‌رنگ شده است، سخن گفتن از جابه‌جایی پایتخت نه تنها کمکی به حل مسائل واقعی نمی‌کند، بلکه نشانه‌ای از دور شدن گفتمان دولت از متن زندگی مردم است. کشور اکنون در گرداب مشکلات اقتصادی، کسری بودجه و فرسودگی اعتماد عمومی قرار دارد. در چنین شرایطی، آنچه نیاز داریم برنامه‌ریزی واقع‌گرایانه برای حفظ ثبات اقتصادی و اجتماعی است، نه جابه‌جایی نمادین یک شهر با میلیاردها هزینه و ریسک امنیتی.

 

پایتخت، قلب امنیت ملی است نه میدان آزمایش

در تحلیل ایده‌ی انتقال پایتخت باید بر این نکته تأکید کرد که جایگاه پایتخت در هیچ کشوری انتخابی سلیقه‌ای یا نمادین نیست. پایتخت مرکز تصمیم‌سازی، سیاست، اقتصاد و مدیریت بحران است؛ به همین دلیل، همه دولت‌ها آن را با در نظر گرفتن الزامات امنیتی و ژئوپلیتیکی تعیین می‌کنند. تاریخ ایران نیز مؤید همین منطق است. از تبریز و قزوین گرفته تا اصفهان و شیراز و سرانجام تهران، همیشه انتخاب پایتخت بر اساس نیاز به عمق استراتژیک و امنیت سرزمینی انجام شده است.

تهران در طول قرن گذشته به‌ویژه از نظر دفاعی موقعیتی ممتاز داشته است؛ نه در تیررس مستقیم دشمنان خارجی است و نه در مجاورت مرزهای پرتنش شرقی و غربی. این ویژگی باعث شد در سال‌های جنگ و تحریم، مرکز ثبات سیاسی کشور باقی بماند. مقایسه با تجربه‌ی اتحاد جماهیر شوروی هم نشان می‌دهد که داشتن پایتختی در عمق سرزمینی، یکی از عوامل اصلی مقاومت در برابر تهدید خارجی است.

پیشنهاد انتقال پایتخت به سواحل مکران اما، درست در نقطه‌ی مقابل این منطق قرار دارد. منطقه‌ای که در مجاورت مرزهای ناامن پاکستان و در تیررس مستقیم پایگاه‌های نظامی آمریکا در خلیج فارس است، نمی‌تواند مأمن مطمئنی برای نهادهای حاکمیتی کشور باشد. از منظر امنیتی، انتقال پایتخت به مکران نوعی از دست دادن سپر دفاع طبیعی کشور است. هواپیماهای دشمن بدون نیاز به سوخت‌گیری قادر به هدف قرار دادن مراکز حساس خواهند بود و این به معنای کاهش جدی توان بازدارندگی است. چنین تصمیمی نه الزام است و نه حتی انتخابی عقلانی.

افزون بر این، تجربه‌ی کشورهایی مانند نیجریه، مصر و قزاقستان که پایتخت خود را جابه‌جا کرده‌اند نشان می‌دهد چنین پروژه‌هایی تنها زمانی موفق بوده که با پشتوانه‌ی مالی عظیم، ثبات اقتصادی و اجماع ملی همراه بوده‌اند. در حالی‌که ایران امروز با بحران منابع مالی، تحریم‌های گسترده و فرسایش زیرساختی روبه‌روست، صحبت از چنین انتقالی بیش از آنکه برنامه‌ای ملی باشد، شبیه طرحی نمادین برای فرار از واقعیت‌های سخت است.

 

تمرکززدایی عقلانی، نه رؤیای پرهزینه

مشکلات تهران البته انکارناپذیر است؛ از فرونشست زمین گرفته تا آلودگی هوا، تراکم جمعیت و بحران آب. اما پاسخ به این مسائل در جابه‌جایی پرریسک پایتخت خلاصه نمی‌شود، بلکه در تمرکززدایی هوشمندانه و توزیع عادلانه منابع است. بسیاری از کشورها به جای انتقال مرکز سیاسی، ساختارهای اداری و اقتصادی را میان شهرهای مختلف توزیع کرده‌اند تا هم توازن توسعه برقرار شود و هم فشار از دوش پایتخت برداشته شود.

تهران امروز گرفتار تمرکز بیش از حد تصمیم‌گیری و منابع است. بخش عمده‌ی صنایع، ادارات مرکزی، بانک‌ها و شرکت‌های مادر در پایتخت مستقرند؛ شهری که نه ظرفیت زیست‌محیطی دارد و نه زیرساخت لازم برای این حجم جمعیت و فعالیت اقتصادی. در حالی که بسیاری از نهادها می‌توانند در دیگر استان‌ها مستقر شوند.  بنابراین، به جای سخن گفتن از انتقال پایتخت، دولت باید با سیاست‌گذاری متوازن، امکانات و نهادهای کلیدی را میان استان‌ها بازتوزیع کند. چنین اقدامی هم به توسعه‌ی منطقه‌ای کمک می‌کند و هم تهران را از خطر فرسودگی نجات می‌دهد. انتقال پایتخت، با هزینه‌های نجومی ساخت‌وساز، انتقال جمعیت و زیرساخت‌های امنیتی، نه تنها در توان مالی کشور نیست بلکه می‌تواند عمق استراتژیک ایران را تضعیف کند.

در شرایطی که مردم با گرانی، تورم و بی‌ثباتی اقتصادی روبه‌رو هستند، پرداختن به چنین طرح‌هایی بیشتر نشانه‌ی دور شدن دولت از اولویت‌های فوری کشور است. رئیس‌جمهور بهتر است به جای توصیه و هشدار درباره مصرف یا تکرار نقدهای کلی، سیاست‌هایی را در پیش گیرد که به بهبود واقعی معیشت مردم بینجامد. وظیفه‌ی دولت، اصلاح ساختارهای اقتصادی، کاهش فشار تحریم و افزایش بهره‌وری است، نه انتقال نمادین یک شهر.

اکنون بیش از هر زمان دیگر نیاز به رویکردی واقع‌گرایانه و ملی داریم. اگر دولت احساس می‌کند مسیر کنونی به بن‌بست رسیده، باید از ظرفیت همه‌ی جریان‌های سیاسی و کارشناسان کشور برای بازنگری در سیاست‌ها استفاده کند. تشکیل یک گروه ملی و فراجناحی برای یافتن راه‌حل‌های واقعی، بسیار سودمندتر از پرداختن به ایده‌هایی است که تنها حاشیه‌سازند. جلوی زیان را هر وقت بگیرید سود است؛ و نخستین گام، بازگشت به اولویت‌های واقعی مردم است، نه رؤیای پایتختی تازه.

modir

Recent Posts

مستندساز یا کارگردان بازارمحور

کسی که با «ایستاده در غبار» به‌عنوان چهره‌ای متفکر و آرمان‌خواه وارد سینمای ایران شد،…

4 ساعت ago

روایت همام از توانمندی‌های فراموش‌شده

چهارمین جشنواره بین‌المللی «همام» با حضور صدها هنرمند دارای معلولیت از ایران و جهان، صحنه‌ای…

4 ساعت ago

شهری با نفس‌های قرضی

در اهواز، نفس‌کشیدن برای هزاران کودک به چالشی روزانه بدل شده است. آلودگی هوا نه‌تنها…

4 ساعت ago

روایت چای از جنوب تا شمال

در شهری که فاصله میان ایستگاه‌های مترو، گاه به اندازه یک سبک زندگی است، چای…

4 ساعت ago

سیاست‌بازی به‌جای سیاست‌گذاری

در مجلس دوازدهم، برخی نمایندگان کمیسیون فرهنگی به‌جای پرداختن به مسائل بنیادین فرهنگ، هنر و…

4 ساعت ago

ادغام یا انتقال بحران؟

در حالی‌که نظام بانکی ایران با یکی از پرهزینه‌ترین ادغام‌های تاریخ خود مواجه است، فقدان…

4 ساعت ago