کتاب رابرگر با عنوان “چرا انسانها شورش می کنند” (why men rebel)که درسال ۱۹۷۰ به نگارش درآمده است. رابرت گر با رویکردی روانشناسانه و تا حدی فردگرایانه دلایل انقلاب ها را تبیین کرده است.
دراین نظریه، خشونت سیاسی به عنوان تمامی حملات فراگیری که درون یک جامعه سیاسی علیه رژیم سیاسی، بازیگران آن یا سیاست های آن انجام می شود تعریف شده است.
نظریه رابرت گر ازجمله نظریه های تجربی و سیستماتیک در حوزه علوم سیاسی است؛ به این معنا که:
۱. این نظریه تا آنجا که ممکن است روشن و به دور از ابهام است،
۲. از تناقض های منطقی یا محال احتراز می کند، و
۳. میزان هماهنگی و انطباق آن واقعیت های تجربی معین و قابل تشخیص است.
رابرت گر برخلاف نظریه هایی که با دیدگاه اقتصادی محض به دلایل انقلاب ها نگاه می کنند و صرفا به شرایط عینی و واقعی جوامع توجه می کنند، انتظارات فزاینده انسانها را عامل مهم بروز خشونت ها می داند. یعنی فاصله ای که مردم با ارزش ها و شرایط مطلوبی که درپی دستیابی به آنها هستند، احساس می کنند. این ارزشها به سه صورت ارزش های رفاهی(رفاه مادی و فرصت های موجود برای استفاده از توانایی های ذهنی و مادی)، ارزشهای قدرتی(میزان توانایی انسانها برای تاثیرگذاری بر دیگران و اجتناب از دخالت ناخواسته در زندگی و اعمال و رفتار آنها) و ارزشهای بین الاشخاصی(رضایت های روانی به دست آمده در تعاملات اجتماعی) تقسیم بندی می شوند.
البته می توان در چارچوب این نظریه، متناسب با شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی جوامع مختلف، خواسته ها و ارزش های مختلف را در این چارچوب تحلیلی وارد کرد و یا به صورت های دیگری آنها را دسته بندی و تعریف کرد.
بنابراین فارغ از چیستی این ارزش ها، هرچه شکاف میان “انتظارات ارزشی کنشگران” و رسیدن آنها به این خواسته ها یا به عبارتی “توانایی های ارزشی” بیشتر باشد، احتمال بروز خشونت و وقوع اتفاقاتی نظیر آشوب های مردمی و درنتیجه انقلاب بیشتر است.
انتظارات ارزشی، میانگین موقعیت هایی هستند که کنشگران خود را به گونه ای توجیه پذیر مستحق آن می دانند و توانایی های ارزشی، میانگین موقعیت هایی هستند که کنشگران خود را احتمالا توانا در دستیابی به آنها می دانند.
ازجمله نقاط قوت نظریه رابرت گر این است که سعی می کند دریابد در ذهن کنشگران چه می گذرد و خود را به آنچه در واقعیت اتفاق می افتد محدود نمی کند. به عبارتی، علاوه براینکه از دیدگاه صرف اقتصادی فراتر می رود و عوامل دیگر را نیز در مدل خود وارد می کند، فقط آنچه در درون جامعه درحال اجراست را درنظر نمیگیرد و از “انتظارات ارزشی” حرف می زند که در ذهن مردم نقش بسته اند. از دیگرسو، صرفا پتانسیل و توانایی های بنیادین برای رسیدن به این خواسته ها را ملاک قرار نمی دهد؛ بلکه با یک نگاه جامع تر، تصور ذهنی کنشگران یا برداشت کنشگران در امکان رسیدن به خواسته هایشان را به عنوان یک متغیر مهم وارد مدل خود می کند.
بازار جهانی طلا در آستانه یک چرخش روانی قرار گرفته است؛ از یکسو نشانههای تنشزدایی…
فیلمهای جنگی چین در سالهای اخیر نهتنها بازتابی از حافظه تاریخی این کشور بودهاند، بلکه…
رسانههای ایران این روزها زیر سلطه موجی از برنامههای گفتوگو محور قرار گرفتهاند؛ تاکشوهایی که…
پرونده سرقتی که هیچ قفل شکسته و پنجره تخریبی نداشت، نشان داد گاهی کلید ورود…
صنعت فولاد در ایران، بهجای آنکه موتور توسعه پایدار باشد، به یکی از بزرگترین بلعندگان…