ایران تجاوز آمریکا به سایتهای هستهای ایران را با عملیات بشارت و شلیک موشک به پایگاه العدید آمریکا را تلافی کرد. پس از آن نیز طی پیامهای از مقامات کاخ سفید اعلام کردند قصد ندارد عملیات گستردهتری در خاورمیانه انجام دهند و برای آتش بس التماس کردند هرچند مقامات آمریکایی قابل اعتماد نیستند و در حالیکه هنوز آثار و تبعات جنگ غزه بهطور کامل از فضای خاورمیانه زدوده نشده بود، تلاش کردند از طریق رژیم صهیونیستی با تکیه بر بهانهای همیشگی—یعنی غنیسازی اورانیوم در ایران—آتش جنگی را شعلهور ساختند که بلافاصله ابعاد فرامنطقهای به خود گرفت و اقتصاد جهانی را در مسیر تازهای از تنش، بیثباتی و تورم قرار دادند. این درگیری نظامی، که بهظاهر با هدف محدودسازی ظرفیت هستهای ایران آغاز شد، بهسرعت ابعاد ژئوپلیتیکی، اقتصادی و اجتماعی گستردهای به خود گرفت و بازارهای جهانی را تحت تأثیر شدید قرار داد. همین مسأله منجر شد تا خواستار آتشبس شوند.
این آتشبس به این دلیل اتفاق افتاد که ایران هنوز گزینههای روی میز داشت. در مرکز این بحران، تنگه هرمز بهعنوان یک شریان حیاتی انرژی و انتقال منابع نفتی، بهویژه برای کشورهای صادرکننده خلیج فارس، به یکی از نقاط تمرکز نیروهای مسلح برایی انسداد در شرایط خاص بدل شده است. با مقامات ایرانی رسماً اعلام کرده بودند در واکنش به عملیات نظامی آمریکا قدام به بستن این تنگه خواهند کرد. بررسی سناریوی مسدودسازی آن در واکنش به تشدید تنشهای نظامی در دستورکار نهادهای راهبردی کشور قرار داشت.
بستن تنگه هرمز تبعات زیادی برای غرب داشت. چراکه با فرمان رئیسجمهور آمریکا برای حمله به زیرساختهای هستهای ایران، بازار انرژی بهسرعت واکنش نشان داد. قیمت نفت با جهشی معنادار مواجه شد و پیشبینیها از صعود آن به فراتر از ۸۰ دلار حکایت داشتند. کارشناسان برجسته انرژی هشدار دادند که بستهشدن تنگه هرمز میتواند قیمت نفت را به محدودهای بین ۱۵۰ تا حتی ۴۰۰ دلار در هر بشکه برساند. این وضعیت منجر به افزایش شدید قیمت بنزین در ایالات متحده و اروپا خواهد شد، بهطوریکه در آمریکا رقم ۶ دلار به ازای هر گالن و در اروپا فراتر از ۲.۵ یورو در هر لیتر پیشبینی شده است.
افزایش بیمه کشتیها، تغییر مسیرهای تجاری، جهش هزینه حملونقل و رشد تقاضا برای کالاهای اساسی، زنجیره تأمین جهانی را دچار چالش کرد. محصولاتی چون غذا، دارو، تجهیزات صنعتی و مواد اولیه پتروشیمی نیز مستقیماً تحتتأثیر قرار گرفتهند. شرکتهای انرژیبر، صنایع تولیدی و حملونقل، با رشد هزینههای عملیاتی روبرو شدهاند و برخی شرکتهای کوچک، حتی در معرض ورشکستگی قرار گرفتهاند. بازارهای مالی نیز با کاهش ارزش داراییها و خروج سرمایه از بازارهای پرریسک مواجه شدند.
در این میان، ایران با اتکا به سه راهبرد، سعی در مدیریت بحران و بازتعریف جایگاه خود در نظم نوین انرژی جهانی دارد. نخست، بهرهگیری از موقعیت ژئوپلیتیک تنگه هرمز بهعنوان اهرمی بازدارنده در میز مذاکرات بینالمللی. دوم، تلاش برای تنوعبخشی به مسیرهای صادراتی و کاهش وابستگی به تنگه، از جمله از طریق پروژههایی مانند خط لوله گوره-جاسک و توسعه صادرات گاز به کشورهای همسایه. سوم، تمرکز بر بازار پرظرفیت شرق آسیا—بهویژه چین و هند—که تقاضای رو به رشد آنها برای انرژی فرصتی استراتژیک برای ایران محسوب میشود.
در سطح بینالملل، واکنشها به سناریوی انسداد تنگه هرمز متفاوت و چندلایه بودهاند. آمریکا درصدد جلوگیری از تحرک نظامی ایران و فعالسازی دیپلماسی با کمک چین بود. چین نیز با درنظر گرفتن منافع خود در حوزه امنیت انرژی، تحولات را از نزدیک رصد میکرد. کشورهای عربی خلیج فارس سعی دارند از تشدید بحران فاصله بگیرند و با تکیه بر زیرساختهای جایگزین، ثبات صادرات انرژی خود را حفظ کنند. افزایش قیمت نفت فشار ژئوپلیتیکی بیشتری بر غرب وارد کرد. اروپا نیز ضمن ابراز نگرانی، بر لزوم بازگشت طرفین به مذاکره و خودداری از سیاسیسازی مسیرهای حملونقل انرژی تأکید کرده بود.
در سطح اقتصاد کلان، تداوم افزایش بهای نفت در کنار نااطمینانیهای ژئوپلیتیکی، شرایطی شبیه رکود تورمی را برای غرب رقم میزد؛ شرایطی که در آن، هم رشد اقتصادی کاهش مییابد و هم تورم بهطور فزاینده بالا میرود. افزایش قیمت انرژی به رشد قیمت تمامشده کالاها منجر شده، صنایع بزرگ را تحت فشار قرار داده و شاخص قیمت مصرفکننده را در آمریکا و اروپا بهشدت افزایش داده است. همزمان، بانکهای مرکزی در بنبستی سیاستی قرار گرفتهاند؛ ادامه سیاستهای انقباضی، رشد اقتصادی را مختل میکرد و عقبنشینی از این، سیاست تورم را تشدید میکرد.
در چنین وضعیتی، نارضایتیهای اجتماعی در غرب روندی صعودی یافتهاند. در اروپا اعتصابهای گستردهتری شکل گرفته و در آمریکا نیز فشار اقتصادی بر طبقات متوسط و پایین افزایش یافت. حتی این تحولات، به ظهور سناریوهایی برای تغییرات سیاسی در برخی کشورهای غربی دامن زد؛ از تضعیف مشروعیت دولتها و ظهور جنبشهای اعتراضی تا افزایش نفوذ احزاب حاشیهای. در واقع، بحران اقتصادی غرب صرفاً یک شوک انرژی نیست، بلکه بازتاب ساختارهای فرسودهای است که اکنون در سایه بحران خاورمیانه به سطح آمدهاند.
از این منظر، آنچه امروز در خاورمیانه در جریان است تنها محدود به تحولات نظامی و منطقهای نیست؛ بلکه لایههای عمیقتری از بازچینی نظم جهانی را در خود نهفته دارد. تحول در ساختار بازار انرژی، دگرگونی در روابط میان دولت و شهروند، و شکلگیری توازنهای تازهای از قدرت، از دل چنین بحرانهایی زاده میشوند. در این میان، ایران که در قلب بیضی استراتژیک انرژی جهان ایستاده، دیگر نهفقط یک بازیگر منطقهای، بلکه مؤلفهای حیاتی در شکلگیری نظم ژئوپلیتیک آینده انرژی تلقی میشود.
در بستری که تنشهای منطقهای به ابزارهای شکلدهنده ساختارهای فرامنطقهای بدل شدهاند، ایران با موقعیت راهبردی و ظرفیتهای منحصربهفرد خود، در حال بازتعریف نقش خویش از یک کشور تحتفشار به بازیگری تأثیرگذار در معادلات جهانی است. این بازتعریف، صرفاً مبتنی بر مؤلفههای نظامی یا نفتی نیست؛ بلکه بر بنیاد «دیپلماسی انرژی»، «مهارت چانهزنی ژئوپلیتیکی» و «شبکهسازی بینالمللی» استوار است.
از منظر سیاستگذاری، ایران میتواند با سرمایهگذاری هدفمند در زیرساختهای لجستیکی، توسعه همکاریهای منطقهای با همسایگان و تعامل با قطبهای نوظهور اقتصادی، بهویژه در آسیا، جایگاه خود را در نظم چندقطبی آینده تثبیت کند. بر این اساس، بازتعریف روابط با اقتصادهایی نظیر هند، چین، برزیل و ترکیه نهتنها دسترسی به بازارهای جایگزین را فراهم میسازد، بلکه مقاومت در برابر فشارهای اقتصادی غرب را نیز تقویت خواهد کرد.
در سطح داخلی نیز، انسجام میان نهادهای اجرایی و راهبردی در مواجهه با تحولات خارجی، توسعه ظرفیتهای فناورانه و ارتقای بهرهوری در صنایع انرژیبر، نقش مهمی در افزایش تابآوری اقتصادی کشور دارد. در این چارچوب، سیاستهای هوشمندانهای نظیر بومیسازی فناوری استخراج و پالایش، گسترش صادرات خدمات فنی-مهندسی، و تبدیل انرژی به ابزار دیپلماسی مثبت، میتواند به ایران امکان دهد تا در رقابتهای پیچیده آینده، نه بهعنوان تهدید، بلکه بهعنوان شریکی مؤثر در معادلات جهانی ایفای نقش کند.
در نهایت، آنچه از دل بحران کنونی سر برآورده، صرفاً درگیری بر سر منابع یا گذرگاههای نفتی نیست؛ بلکه انعکاسی است از شکلگیری توازن جدیدی که خطوط آن نه در میدان جنگ، بلکه در میزهای مذاکره، بازارهای انرژی، و صندوقهای رأی در سراسر جهان ترسیم میشود. اگر ایران بتواند از این بزنگاه، فرصت بسازد—و نه صرفاً تهدید را دفع کند—آنگاه آیندهای پیشرو خواهد داشت که در آن، نقشآفرینیاش نتیجه انتخاب و تدبیر باشد.
پس از جنگ و بسته بودن حریم هوایی ایران، خط ریلی تهران-وان بار دیگر فعال…
در ادامه اجرای برنامههای پیشفروش سکه، بانک مرکزی از تحویل ۹۷ درصدی سکههای سررسید اردیبهشتماه…
جریانی خاص و پاجوشها با سابقه ساخت سریالهایی چون گاندو، که تلاش میکند برای جنگ…
زمانی که رژیم صهیونیستی هشدار تخلیه تهران را صادر کرد و ترامپ نیز در شبکه…
جنگهای ترکیبی در عصر رسانه، بهشدت متکی بر روایتسازیاند. آنچنانکه دشمن کوشید تصویر عملکرد لجستیک…
تأکید بر سرمایه انسانی، نقشآفرینی بخش خصوصی، پرهیز از بوروکراسی فرساینده و همگرایی قوای حاکمیتی،…