به گزارش سرمایه فردا، تحولات اخیر نشان میدهد که هوش مصنوعی (AI) دیگر صرفاً یک فناوری نوظهور نیست، بلکه به کانون توجه سرمایهگذاران جهانی تبدیل شده است. از استارتاپهای نوپا تا شرکتهای بزرگ فناوری، همه در تلاشاند تا سهمی از آیندهای داشته باشند که با الگوریتمها، مدلهای زبانی و شبکههای هوشمند شکل میگیرد.
یکی از مهمترین روندهای جاری، تمرکز بر توضیحپذیری هوش مصنوعی است. شرکت آنتروپیک، سازنده مدل کلاد، با سرمایهگذاری یک میلیون دلاری در استارتاپ گودفایر، وارد حوزه تفسیرپذیری مکانیکی شده است. گودفایر با پلتفرم «امبر» به مهندسان امکان میدهد تا تصمیمگیری مدلهای زبانی بزرگ (LLM) را تحلیل کرده و رفتار آنها را تنظیم کنند. این قابلیت، بهویژه در صنایع حساس مانند سلامت، مالی و دفاع، تقاضای فزایندهای برای هوش مصنوعی شفاف و قابل اعتماد ایجاد کرده است. طبق گزارش CB Insights، شفافیت در AI تا سال ۲۰۲۵ به یکی از روندهای کلیدی تبدیل خواهد شد.
از منظر مالی نیز، استارتاپهای فعال در حوزه هوش مصنوعی عملکردی چشمگیر داشتهاند. در سهماهه نخست سال ۲۰۲۵، میانگین اندازه معاملات سرمایهگذاری در استارتاپهای AI، ۶۷ درصد بزرگتر از شرکتهای غیر AI بوده است. در حوزههایی مانند رباتیک و فناوری خودرو، این فاصله حتی بیشتر است. سرمایهگذاران به شرکتهایی که نتایج ملموس مانند بهبود بهرهوری یا دریافت تأییدیههای نظارتی ارائه میدهند، توجه ویژهای دارند. همچنین، استارتاپهای AI در زمینه استقرار تجاری و توزیع محصولات نیز از رقبا پیشی گرفتهاند.
در مقابل، شرکتهایی که از هوش مصنوعی بهره نمیبرند، با چالشهای جدی در جذب سرمایه مواجهاند. سرمایهها بهطور فزایندهای به سمت پلتفرمهای بالغ AI سرازیر شدهاند و شرکتهای غیر AI بهتدریج از چرخه رقابت کنار گذاشته میشوند.
با افزایش تقاضا برای هوش مصنوعی قابل اعتماد، شفاف و کاربردی، استارتاپهای AI نهتنها در جذب سرمایه بلکه در بلوغ تجاری نیز پیشتازند. برای فعالان حوزه فناوری، نادیده گرفتن AI میتواند به معنای عقبماندن از رقابت جهانی باشد.
هوش مصنوعی ضرورتی استراتژیک برای موفقیت
در جمعبندی باید گفت: هوش مصنوعی دیگر یک انتخاب نیست، بلکه ضرورتی استراتژیک برای موفقیت در اقتصاد آینده است. سرمایهگذاری در این حوزه نهتنها سودآور، بلکه تعیینکننده جایگاه کشورها و شرکتها در نظم جدید فناوری خواهد بود.
یکی از مهمترین موضوعات، تأثیر احتمالی صلح میان روسیه و اوکراین بر قیمت نفت و طلا بود. برخلاف تصور عمومی، تحلیلگران معتقدند که این صلح حتی اگر رخ دهد تأثیر قابل توجهی بر قیمتها نخواهد داشت. دلیل این امر، عرضه پایدار نفت توسط روسیه و تخفیفهایی است که به کشورهای خریدار مانند هند و چین ارائه میشود.
در واقع، تنشهای ژئوپلیتیک تنها زمانی بر قیمت انرژی اثرگذارند که منجر به اختلال در عرضه جهانی شوند. اما در شرایط فعلی، بازار جهانی چنین ریسکی را پرایس نکرده و انتظار افزایش قیمت نفت وجود ندارد. حتی در مواردی مانند جنگ ۱۲ روزه یا تهدیدات منطقهای، نوسانات قیمت نفت مقطعی و محدود بودهاند و بهسرعت به سطح قبلی بازگشتهاند.
از سوی دیگر، تحلیلگران بر این باورند که دوران قدرتنمایی نفت در اقتصاد جهانی به پایان رسیده است. در دهههای گذشته، قیمت نفت
در بررسی سهم ابزارهای مالی از معاملات، صندوقهای درآمد ثابت با ۶۰ درصد، بورس با ۱۳ درصد، صندوقهای کالایی با ۵ درصد، صندوقهای سهامی با ۱۳ درصد، آپشنها با ۳ درصد و فرابورس با ۶ درصد در رتبههای بعدی قرار گرفتند. بیشترین ارزش معاملات در گروههای شیمیایی، بانکی، فلزات اساسی، سرمایهگذاریها و سیمان ثبت شد. ورود سرمایه به گروههای اطلاعات و ارتباطات، محصولات فلزی و زغالسنگ قابل توجه بود، در حالیکه خروج سرمایه از بانکها، فلزات اساسی و سیمان ادامه داشت.
در روزی که بازار سرمایه با افت شاخص و کاهش شدید ارزش معاملات به کار خود پایان داد، تحلیلگران به جای تمرکز صرف بر دادههای عددی، به بررسی رفتار سرمایهگذاران در شرایط ابهام پرداختند. گفتوگویی با امیرمحمد، پژوهشگر اقتصاد رفتاری، نشان داد که چگونه سوگیریهای شناختی، ترس از آینده و تعلیق تصمیمگیریها میتوانند فرصتهای سرمایهگذاری را از بین ببرند و فضای بازار را به بنبست روانی بکشانند.
در بخش تحلیلی برنامه، امیرمحمد، پژوهشگر اقتصاد رفتاری، با اشاره به وضعیت روانی بازار، مفهوم «تصمیمگیری در مه» را مطرح کرد. او توضیح داد که در شرایطی که آینده مبهم است—مانند احتمال وقوع جنگ یا تغییرات ناگهانی در سیاستهای اقتصادی—مغز انسان بهطور طبیعی دچار اختلال در پردازش اطلاعات میشود. این اختلال نهتنها مختص ایرانیان نیست، بلکه پدیدهای جهانی و ریشهدار در ساختار شناختی بشر است.
امیرمحمدی تأکید کرد که در مواجهه با ابهام، افراد دچار سوگیریهایی مانند «ابهامگریزی» میشوند؛ یعنی ترجیح میدهند در شرایطی تصمیم بگیرند که پیامدها روشن و قابل پیشبینی باشند، حتی اگر گزینههای مبهم سودآوری بیشتری داشته باشند. این تمایل به تعویق انداختن تصمیمات، موجب از دست رفتن فرصتهای سرمایهگذاری میشود—چرا که زمانی که بازار به ثبات برسد، دیگر خبری از قیمتهای جذاب و موقعیتهای طلایی نخواهد بود.
او پیشنهاد کرد که برای مقابله با این وضعیت، باید «آهستگی فکری» را جایگزین تصمیمگیریهای شتابزده کرد. این مفهوم، برگرفته از نظریه دنیل کانمن در کتاب «تفکر، سریع و کند»، به معنای انتقال از سیستم یک (تصمیمگیری سریع و شهودی) به سیستم دو (تصمیمگیری منطقی و تحلیلی) است. در عمل، این یعنی مدیران و سرمایهگذاران باید با جمعآوری دادههای دقیق، طراحی سناریوهای مختلف و شبیهسازی پیامدها، خود را برای مواجهه با آینده آماده کنند.
امیرمحمدی با ذکر مثالی از حوزه پزشکی، توضیح داد که همانطور که پزشک در مواجهه با بیماری پیچیده، چند گزینه درمانی را با پیامدهای مشخص ارائه میدهد، مدیران نیز باید برای هر سناریوی اقتصادی، برنامهای داشته باشند. این آمادگی ذهنی، نهتنها اضطراب را کاهش میدهد، بلکه امکان تصمیمگیری مؤثر را فراهم میکند.
در پایان، او تأکید کرد که بیتصمیمی و تعویق تصمیمات، اگرچه در ظاهر محافظهکارانه به نظر میرسد، اما در عمل میتواند به از دست رفتن فرصتهای کلیدی منجر شود. بازار سرمایه، بهویژه در شرایط فعلی، نیازمند تحلیلهای رفتاری و شناختی است تا بتواند از بنبست روانی عبور کرده و مسیر رشد را بازیابد.
یکی از دلایل اصلی تعلیق تصمیمگیری در شرایط بحرانی، نداشتن تصویر روشن از آینده است. انسانها اغلب نمیتوانند خودِ آیندهشان را تصور کنند—مثلاً علیِ ۵۰ ساله یا ۶۰ ساله را نمیشناسند. این عدم شناخت موجب میشود که در لحظه تصمیمگیری برای پسانداز، تنوعبخشی یا سرمایهگذاری، عملکرد ضعیفی داشته باشند. در علوم رفتاری، راهکارهایی برای حل این مسئله وجود دارد؛ از جمله نمایش چهره و شرایط مالی فرد در آینده، تا بتواند ارتباط ذهنی با خودِ آیندهاش برقرار کند.
در حوزه سرمایهگذاری نیز، مدیران ارشد و سیاستگذاران—که انسان هستند و دچار همان خطاهای شناختی—نیازمند ایجاد شرایطی برای «آهستگی فکری» هستند. ترس از ناشناختهها، که قدیمیترین و قدرتمندترین نوع ترس در انسان است، در شرایط ابهام تشدید میشود. سناریوچینی و شبیهسازی آینده، میتواند این ترس را کاهش دهد و تصمیمگیری را تسهیل کند.
در جهانی که سرعت تغییرات از توان پردازش ذهنی انسان پیشی گرفته، تصمیمگیری در شرایط ابهام به یکی از مهمترین مهارتهای عصر مدرن تبدیل شده است. گفتوگویی با امیرمحمد، پژوهشگر اقتصاد رفتاری، نشان میدهد که چگونه ترس از ناشناختهها، تعلیق تصمیمات و نبود تصویر روشن از آینده، سرمایهگذاران و سیاستگذاران را به بنبست روانی میکشاند. اما راهکارهایی برای عبور از این مه وجود دارد—از شبیهسازی سناریوها تا بهرهگیری از هوش مصنوعی.
یکی از ابزارهای مهم در تحلیل رفتار بازار، «تحلیل احساسات» یا سنتیمنت آنالیز است. این تحلیل، به اندازه تحلیل بنیادی و تکنیکال اهمیت دارد و میتواند از طریق دادههای روزنامهها، شبکههای اجتماعی و موتورهای جستوجو انجام شود. در ایران نیز پلتفرمهایی مانند هشتگ، دیتاک و آزمایشگاه شبکه اجتماعی دانشگاه تهران، امکان استخراج این دادهها را فراهم کردهاند. بررسی واژههای جستوجوشده در کنار «بازار سرمایه» میتواند نشان دهد که حس عمومی نسبت به بازار مثبت است یا منفی.
اما در شرایط ابهام، انسانها تنها به دنبال امنیت نیستند؛ بلکه به دنبال معنا نیز هستند. این معنا میتواند در قالب هدفهای شخصی، آرمانهای سازمانی یا چشماندازهای اجتماعی تعریف شود. یادآوری هدف سرمایهگذاری—مثلاً خرید خانه، تأمین دوران بازنشستگی یا رشد کسبوکار میتواند انگیزه و تحمل افراد را در برابر ابهام افزایش دهد.
در همین راستا، دو راهکار کلیدی برای مواجهه با ابهام مطرح شد:
در گزارش «Future Report» که به بررسی مهارتهای مورد نیاز در عصر هوش مصنوعی پرداخته، «تابآوری» یا Resilience بهعنوان یکی از مهارتهای کلیدی معرفی شده است. این مهارت، شامل توانایی تحمل ابهام، سازگاری با تغییرات و حفظ عملکرد در شرایط فشار است. در جهانی که با بحرانهای ژئوپلیتیکی، زیستمحیطی، اقتصادی و فرهنگی مواجه است، تابآوری نهتنها یک ویژگی فردی، بلکه یک ضرورت سازمانی است.
علوم رفتاری، با ارائه ابزارهایی برای شناخت بهتر ذهن انسان، به ما کمک میکند تا در جهانی که از ما انتظار تصمیمگیری سریع دارد، بتوانیم با دقت و آرامش بیشتری عمل کنیم. مغز انسان، همان مغز ۱۰ هزار سال پیش است—اما تعداد تصمیماتی که امروز باید بگیریم، چندین برابر گذشته است. به همین دلیل، پذیرش محدودیتهای شناختی و استفاده از تکنولوژیهای نوین مانند هوش مصنوعی، میتواند مسیر تصمیمگیری را شفافتر کند.
در پایان، امیرمحمد پیشنهاد کرد که سرمایهگذاران و مدیران، از هوش مصنوعی برای شبیهسازی سناریوها، تحلیل دادهها و کاهش ابهام استفاده کنند. نوشتن دقیق شرایط، تعریف متغیرها و استفاده از ابزارهای تحلیلی، میتواند به تصمیمگیری بهتر کمک کند—نه برای حذف ابهام، بلکه برای مدیریت آن.
امیرمحمدی در ادامه گفتوگو، به نقش هوش مصنوعی در تصمیمگیریهای مالی پرداخت. برخلاف نگرانیهای رایج درباره جایگزینی انسان با ماشین، او تأکید کرد که هوش مصنوعی نهتنها تهدید نیست، بلکه ابزاری قدرتمند برای شفافتر فکر کردن است. به تعبیر دنیل کانمن، هوش مصنوعی میتواند به انسان کمک کند تا از دام هیجانات، دلبستگیهای احساسی و سوگیریهای شناختی رها شود و تصمیمات خود را بر پایه دادههای واقعی و تحلیلهای منطقی بنا کند.
یکی از یافتههای جالب در اقتصاد رفتاری، مقایسه رفتار سرمایهگذارانی است که در سود هستند با کسانی که در ضرر قرار دارند. تحقیقات نشان دادهاند که گروه دوم، یعنی افراد در ضرر، تمایل بیشتری به نگهداشتن سرمایهگذاریهای ناموفق دارند—چرا که پذیرش شکست برای ذهن انسان دشوار است. این رفتار، برخلاف منطق سرمایهگذاری است که توصیه میکند در صورت زیان، باید استراتژی را تغییر داد یا دارایی را واگذار کرد.
در جهانی که تصمیمگیریهای مالی با سرعتی بیسابقه و در فضایی پر از ابهام انجام میشوند، ترکیب هوش مصنوعی و اقتصاد رفتاری میتواند راهی برای عبور از بنبستهای شناختی باشد. گفتوگوی تحلیلی با امیرمحمد، پژوهشگر اقتصاد رفتاری، نشان میدهد که چگونه ابزارهای نوین و شناخت دقیق از رفتار انسان میتوانند به سرمایهگذاران کمک کنند تا در مواجهه با ترس، تعلیق و روایتهای غالب، تصمیمات دقیقتری اتخاذ کنند.
در این میان، هوش مصنوعی با نداشتن وابستگیهای احساسی، میتواند تحلیلهایی بیطرفانه ارائه دهد. البته، این تحلیلها وابسته به کیفیت دادههایی هستند که به سیستم داده میشود. هرچه دادهها دقیقتر و گستردهتر باشند، توصیههای هوش مصنوعی نیز واقعگرایانهتر خواهند بود. به همین دلیل، امیرمحمد پیشنهاد کرد که سرمایهگذاران با شرکت در دورههای آموزشی معتبر—مانند دورههای رایگان گوگل، مایکروسافت یا OpenAI مهارت استفاده از هوش مصنوعی را بیاموزند و از منابع علمی واقعی بهره بگیرند.
او همچنین تأکید کرد که تصمیمگیری در شرایط پرابهام، نیازمند آزمون و خطاست. هیچ پاسخ قطعی وجود ندارد، حتی از سوی برجستهترین متفکران جهان. بنابراین، سرمایهگذاران باید استراتژیهای مختلف را در بازههای زمانی مشخص آزمایش کنند، دادههای مالی را وارد سیستمهای تحلیلی کنند، و نتایج را با دورههای گذشته مقایسه کنند تا به الگوهای قابل اتکا برسند.
در ادامه، امیرمحمد به موضوع روایتهای اقتصادی پرداخت—مفاهیمی که رابرت شیلر در کتاب «اقتصاد روایی» به آن پرداخته است. او توضیح داد که بسیاری از تصمیمات مالی در ایران، نه بر اساس دادههای واقعی، بلکه بر پایه روایتهای رایج مانند «ملک همیشه خوب است» اتخاذ میشوند. این روایتها، اگرچه در ذهن مردم جا افتادهاند، اما لزوماً با واقعیتهای اقتصادی همخوانی ندارند.
همچنین او هشدار داد که اگر علوم رفتاری بهدرستی در فضای تصمیمگیری نهادینه نشود، همان اتفاقی که برای مفاهیمی مانند تحلیل تکنیکال یا بنیادی در ایران افتاد، ممکن است برای اقتصاد رفتاری نیز تکرار شود. به همین دلیل، او بر ضرورت آموزش صحیح، استفاده از منابع معتبر و پرهیز از شبهعلم تأکید کرد.
در بخش پایانی گفتوگو، امیرمحمد چشمانداز خود را نسبت به آینده بازار سرمایه ایران مطرح کرد. او با اشاره به تحلیلهای ژئوپلیتیک و اقتصادی، اعلام کرد که در شرایط فعلی، بازار برای او جذاب نیست. طلا، بهدلیل ویژگیهای سنتی و نقدشوندگی بالا، گزینهای مناسب برای سرمایهگذاری در یک سال آینده است—بهویژه در شرایطی که تورم بالا و فضای سیاسی پرابهام است.
او توصیه کرد که سرمایهگذاران در داراییهایی سرمایهگذاری کنند که نقدشوندگی بالایی دارند و در برابر نوسانات سیاسی و اقتصادی مقاومتر هستند. همچنین، تأکید کرد که صندوقهای طلا، هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت، میتوانند گزینههای قابل اتکایی باشند.
در جمعبندی، این گفتوگو نشان داد که اقتصاد رفتاری، نهتنها برای تحلیل رفتار فردی، بلکه برای طراحی سیاستهای کلان و تصمیمگیری در سطح سازمانی نیز کاربرد دارد. غفلت از آن، میتواند مسیر تصمیمگیری را به بیراهه بکشاند و اگر گاهی برخی افراد به بیراهه نرفتهاند، شاید تنها خوششانسی بوده است.
جهان در آستانه دههای ایستاده که نهتنها شگفتانگیز و پرهیاهو، بلکه در بسیاری از ابعاد، هولناک و بیسابقه خواهد بود. در چنین دورهای، گذشته دیگر نمیتواند راهنمای مطمئنی برای آینده باشد. چهار روند بنیادین، همچون رودخانههایی که در یک نقطه تلاقی میکنند، در حال بازنویسی نقشه هستی انساناند—روندهایی که ساختارهای تمدنی، اقتصادی، زیستی و فناورانه را از ریشه دگرگون خواهند کرد.
نخستین موج، انقلاب هوش مصنوعی است. ما در حال ورود به عصری هستیم که موجودات دیجیتال، از نظر پردازش، تحلیل و حتی خلاقیت، از انسان پیشی میگیرند. این فناوری، پیچیدهترین و پیشبینیناپذیرترین دستاورد تاریخ بشر است؛ همانقدر که میتواند جانها را نجات دهد، قادر است بنیان تمدنها را نیز متزلزل کند.
دومین موج، نظم نوین جهانی است. اقتصاد آزاد و رقابتی دیگر در مرزهای جغرافیایی محدود نمیماند. زنجیرههای ارزش جهانی، شبکههای لجستیک فراملی و وابستگی متقابل کشورها، سیاست را بیش از هر زمان به اقتصاد گره میزنند. قدرت، دیگر نه فقط در خاک، بلکه در داده، زیرساخت و اتصال تعریف میشود.
سومین موج، جهان برقی است. خروج سریع از عصر نفت و گاز و ورود به اقتصاد انرژی پاک، با سرعتی فراتر از پیشبینیهای رسمی در حال وقوع است. در دهه پیش رو، خودروها، کارخانهها و خانهها به شبکهای یکپارچه از جریان برق متصل خواهند شد—تحولی که نهتنها زیستمحیطی، بلکه ژئوپلیتیکی است.
چهارمین موج، تغییرات اقلیمی و جنگ آب است. با افزایش دمای زمین، خشکشدن رودها و آغاز مهاجرتهای اقلیمی، آب به سوخت ژئوپلیتیک جدید بدل میشود. منبعی که روزی فراوان مینمود، اکنون به کالایی استراتژیک تبدیل شده است. امیدها به فناوریهایی چون شیرینسازی آب اقیانوسها و بارورسازی ابرها دوخته شده تا شاید رودهای آمازون، نیل، راین و دانوب، در قالبی نو به زندگی بازگردند.
اما این چهار موج، تنها آغازند. تحولات ژنتیکی، پیشرفتهای پزشکی و ظهور اقتصاد کوانتومی، دروازههایی را بهسوی درمانهای نو، تغییرات بیولوژیک و حل مسائل دیرپای بشر خواهند گشود. جهان ده سال آینده، نهتنها متفاوت، بلکه برای ذهن امروز ما، بهراستی «غیرقابل تصور» خواهد بود.
آینده، بیوقفه در حال بلعیدن حال است. و ما، تماشاچیانی هستیم که از گذشته آمدهایم—در آستانه انتخابی بزرگ: ایستادن در برابر موجها یا سوار شدن بر آنها.
اقتصاد خلاق با تکیه بر نوآوری، فرهنگ و فناوریهای نوین، به الگویی تحولآفرین در توسعه…
تصمیمگیری در مدیریت، صرفاً انتخاب میان گزینهها نیست؛ بلکه فرآیندی چندلایه و پویا است که…
اظهارات اخیر محمود نبویان درباره نفوذ اسرائیل از طریق فناوری و کنترل دوربینهای شهری، بار…
پرونده قضایی برای زهره سادات هاشمی، مجری سابق صداوسیما، پس از انتشار مصاحبهای انتقادی، بار…
انتشار تصویر معاون سازمان ملی استاندارد در یک اجلاس بینالمللی، بار دیگر رسانههای جناحی را…
تیتر جنجالی روزنامه «چارسوق» درباره سکوت اصلاحطلبان در برابر گرانی مرغ، بار دیگر مرز باریک…