📉 اگر فرض کنیم کشور به مسیر توسعه بازگردد و طی دو دهه آینده رشد اقتصادی پایداری را تجربه کند، تازه قدرت خرید مردم به سطح اوایل دهه ۱۳۹۰ بازخواهد گشت. این یعنی ما باید سالها تلاش کنیم تا صرفاً به نقطهای برسیم که پیشتر در آن قرار داشتیم—و این، واقعیتی تلخ و هشداردهنده است.
📊 ما فعالان بازار سرمایه نیز بخشی از این پازل هستیم. در جلسات متعدد، اختلافنظرهایی میان فعالان بازار وجود دارد که ریشه در دو نوع نگاه متفاوت به بازار سرمایه دارد: نگاه صنفی و نگاه سیستمی. نگاه صنفی، بازار سهام را همچون یک صنف مطالبهگر میبیند—مثلاً انتظار دارد دولت زیان فعالان را جبران کند، همانطور که برای خرید گندم از کشاورزان اقدام کرده است. اما بازار سرمایه، بهویژه بازار سهام، از جنس صنف نیست. اگر با این دید به آن نگاه کنیم، نتیجهاش کوچکتر شدن بازار و افزایش مداخله دولت خواهد بود.
⚖️ تناقضی بنیادین در سیاستگذاری وجود دارد: از یکسو شعار آزادسازی بازار و حذف قیمتگذاری دستوری داده میشود، و از سوی دیگر، تلاش برای تقویت نقش دولت در بازار ادامه دارد. این دو مسیر با یکدیگر همراستا نیستند. بازار سرمایه، بهعنوان دماسنج اقتصاد، وضعیت واقعی کشور را منعکس میکند. وقتی ارزش بازار به کمتر از ۱۰۰ میلیارد دلار رسیده و به سطح دهه ۷۰ بازگشته، این یعنی نهتنها توسعهای رخ نداده، بلکه سرمایهگذاریها و رشد شرکتها نیز بیاثر شدهاند.
🚨 دولت در مواجهه با بحرانها، به جای حل مسئله، آن را به یک “تابو” تبدیل میکند. ساختار بروکراتیک، تعدد ذینفعان و مقاومت در برابر تغییر، مانع از حل ریشهای مشکلات شدهاند. از بحران آب و برق گرفته تا بورس، حجاب و حتی اینترنت، هیچکدام بهطور واقعی مدیریت نشدهاند. رئیسجمهور حتی توان برداشتن فیلترینگ را ندارد، چون تصمیمات سیاسی در ایران بهقدری پیچیده و در هم تنیدهاند که امکان اصلاح ساختاری را از بین بردهاند.
🏛️ در سازمان بورس، بانک مرکزی و سایر نهادها، بسیاری از کارشناسان به بازار آزاد باور دارند، اما در عمل همان سیاستهای دستوری را اجرا میکنند. این تناقض ناشی از عدم پذیرش مسئولیت طراحیهای اشتباه است. بهجای اصلاح تصمیمات، تلاش میشود با دستکاری شاخصها و قیمتها، آثار اشتباهات پنهان شود—مثل دستکاری قیمت مرغ بهجای اصلاح سیاستهای تولید و توزیع.
🔍 این دستکاریها، جایگزین اصلاحات واقعی شدهاند. بهجای باز کردن پنجرهای برای ورود هوای تازه، دماسنج را دستکاری میکنیم تا دما پایینتر نشان داده شود. موضوع قیمتگذاری باید بهعنوان یک اصل غیرقابلتخطی تلقی شود. اگر اشتباهی رخ داده، باید اجازه دهیم نتایج آن آشکار شود، نه اینکه با یک جنگ یا بحران ناگهانی متوجه شویم که مسیرمان اشتباه بوده است.
بازار سرمایه عملاً از کارکرد اصلی خود خارج شود
📉 نگاه صنفی به بازار، باعث شده که بازار سرمایه عملاً از کارکرد اصلی خود خارج شود. در بازاری که صندوق تثبیت و توسعه حتی یک روز نمیتواند از افت جلوگیری کند، فعالان حقیقی و مدیران سرمایهگذاری از آن خارج شدهاند. انگیزهای برای ورود به بازار وجود ندارد، چون سقف رشد و نزول بهطور مصنوعی تعیین شده است.
📜 در کشور ما، نظرات شخصی افراد، حتی ستوننویسان روزنامهها، بهسرعت تبدیل به سیاستهای رسمی میشوند. قوانینی که قرار بوده موقت باشند، دائمی شدهاند و آثارشان امروز در بحرانهای برق، گاز و آب دیده میشود. صنعت خودرو، قربانی همین سیاستهاست—از عقبماندگی تکنولوژیک تا کاهش امنیت و کیفیت تولید.
🌐 در حوزه کسبوکارهای اینترنتی، تأثیر بحرانها بسیار سریع و شدید بوده است. استارتآپها طی شش–هفت سال اخیر، دائماً با محدودیتها و تهدیدهای نظارتی مواجه بودهاند. قطع اینترنت، فیلترینگ اینستاگرام و گوگلپلی، عملاً کانالهای ورودی مشتریان را از بین بردهاند. این اقدامات، نهتنها ابزارهای ارتباطی را مختل کردهاند، بلکه جامعه هدف کسبوکارها را نیز از آنها گرفتهاند.
📱 گوگلپلی صرفاً محل دانلود VPN نیست؛ بلکه بستری برای اپلیکیشنهای بومی مانند اسنپ، تپسی، دیجیکالا و ازکی بوده است. قطع دسترسی به آن، بهمعنای قطع ارتباط با میلیونها کاربر است. از نگاه یک فعال اقتصادی، قطع اینترنت حتی از قطع آب نیز خطرناکتر است، چون قابل مدیریت نیست و آثارش بر کسبوکارها فوری و گسترده است.
📢 رسانههای اجتماعی، بهویژه اینستاگرام، بستری برای ارتباط مستقیم با مردم بودند. یک جمله از یک اقتصاددان میتوانست در اکسپلور وایرال شود و ذهن میلیونها نفر را تحتتأثیر قرار دهد. هیچ رسانهای چنین ضریب نفوذی نداشته است. اما اکنون، با محدودسازی این فضا، بسیاری از کسبوکارهای اینترنتی دچار سکته شدهاند و تازه برخی از آنها توانستهاند به ۷۰–۸۰ درصد وضعیت پیش از بحران بازگردند