جامعه

ایران در تقاطع اقلیم و سیاست

به گزارش سرمایه فردا، تغییرات اقلیمی دیگر یک هشدار دوردست نیست؛ واقعیتی است که با خشکسالی، سیلاب، طوفان‌های گرد و غبار و کاهش منابع آب، هر روز بیشتر از دیروز در زندگی مردم ایران رخنه می‌کند. با این حال، در سطح سیاست‌گذاری، نگاه به بحران اقلیم همچنان با ملاحظات سیاسی و دیپلماتیک گره خورده است. ایران، در کنار کشورهایی چون آمریکا، از پیوستن به کنوانسیون پاریس خودداری کرده و حالا با تبعات سنگین گرمایش زمین مواجه است—تبعاتی که نه‌تنها اقتصاد، بلکه آینده زیست‌محیطی کشور را نیز تهدید می‌کند. این گزارش، روایتی تحلیلی است از تقابل میان واقعیت اقلیمی و تصمیمات سیاسی، و تلاشی برای پاسخ به این پرسش که آیا می‌توان بدون مشارکت جهانی، از یک بحران جهانی در امان ماند؟ در چنین شرایطی، که ایران همزمان با تجربه ملموس تغییرات اقلیمی و بی‌ثباتی‌های زیست‌محیطی، هنوز درگیر تردیدهای سیاسی و دیپلماتیک درباره پیوستن به پیمان‌های جهانی است، پرسش اصلی این است: آیا می‌توان بدون مشارکت در سازوکارهای بین‌المللی، از تبعات یک بحران جهانی در امان ماند؟ پاسخ، در تجربه روزمره مردم نهفته است—در خشکی زمین‌های کشاورزی، در کاهش سطح آب سدها، در طوفان‌های گرد و غبار که شهرها را در خود می‌بلعند، و در موج‌های گرمایی که تابستان را به کابوس بدل کرده‌اند.

در واقع، تغییر اقلیم دیگر یک مفهوم انتزاعی در گزارش‌های علمی نیست؛ بلکه به بخشی از زیست روزانه ایرانیان تبدیل شده است. از کشاورزانی که با کم‌آبی دست‌وپنجه نرم می‌کنند تا شهروندانی که با قبض‌های سنگین برق ناشی از مصرف کولر مواجه‌اند، همه به‌نوعی درگیر پیامدهای این بحران هستند. اما در سطح سیاست‌گذاری، هنوز نوعی دوگانگی وجود دارد—دوگانگی میان پذیرش علمی واقعیت و ملاحظات سیاسی که گاه مانع از تصمیم‌گیری‌های جسورانه می‌شود.

 

برنامه ملی تغییر اقلیم

برنامه ملی تغییر اقلیم که به‌تازگی تدوین شده، می‌تواند نقطه شروعی برای عبور از این دوگانگی باشد. اگر این برنامه با جدیت اجرا شود، اگر دستگاه‌های اجرایی وظایف خود را به‌درستی ایفا کنند، و اگر محاسبه دقیق خسارات اقلیمی به‌عنوان مبنای تصمیم‌سازی قرار گیرد، شاید بتوان بخشی از آسیب‌ها را مهار کرد. اما این مسیر، نیازمند اراده‌ای فراتر از تدوین اسناد و برگزاری جلسات است؛ نیازمند تغییر نگاه، از انکار و تعلیق به پذیرش و اقدام.

در نهایت، ایران نمی‌تواند در برابر یک بحران جهانی، تنها با تکیه بر ظرفیت‌های داخلی دوام بیاورد. گرمایش زمین، مرز نمی‌شناسد و سیاست‌گریزی، آن را متوقف نمی‌کند. اگر امروز برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای اقدام نکنیم، فردا با تبعاتی مواجه خواهیم شد که نه‌تنها اقتصاد، بلکه زیست‌پذیری سرزمین را تهدید می‌کند. این تهدید، نه در آینده‌ای دور، بلکه در همین اکنون در حال شکل‌گیری است—در خشکسالی‌های پی‌درپی، در مهاجرت‌های اقلیمی، و در فرسایش تدریجی امید به آینده.

پس شاید وقت آن رسیده باشد که سیاست‌گذاران، فعالان محیط زیست، و شهروندان، هم‌صدا شوند؛ نه برای بهره‌برداری از تسهیلات بین‌المللی، بلکه برای حفظ زیست‌بوم ایران. زیرا اگر زمین خشک شود، اگر آب کم شود، اگر هوا آلوده شود، هیچ تحریمی، هیچ توافقی و هیچ امتیازی نمی‌تواند آن را جبران کند. این سرزمین، تنها با اقدام جمعی و مسئولانه، می‌تواند از مرز بحران عبور کند و آینده‌ای پایدار برای نسل‌های بعدی رقم بزند.

 

تغییرات اقلیمی، مرز نمی‌شناسد

تغییرات اقلیمی، مرز نمی‌شناسد و بی‌توجه به جغرافیا، سیاست و اقتصاد، بر زندگی انسان‌ها سایه می‌افکند. ایران، کشوری واقع بر کمربند خشک زمین، از جمله مناطقی است که بیشترین آسیب را از روند گرمایش جهانی می‌بیند. با این حال، در مواجهه با کنوانسیون پاریس، سیاست‌گذاران ایرانی مسیری مشابه با ایالات متحده را در پیش گرفته‌اند؛ مسیری که به انکار یا تعلیق تعهدات بین‌المللی در حوزه اقلیم منتهی شده است.

در روزهایی که رئیس‌جمهور آمریکا بار دیگر در مقر سازمان ملل، تغییر اقلیم را «ایده‌ای غیرواقعی» خواند، در ایران نیز گروهی از تصمیم‌سازان با همین نگاه، پیوستن به پیمان پاریس را غیرضروری دانستند. این در حالی است که در دولت دوازدهم، زمینه‌هایی برای الحاق ایران به این توافق جهانی فراهم شده بود؛ تلاشی برای مشارکت در کاهش گرمایش زمین و هم‌صدایی با جامعه جهانی. اما با روی کار آمدن دولت سیزدهم، روندی معکوس آغاز شد. در سال ۱۴۰۱، محمد دهقان، معاون حقوقی رئیس‌جمهور وقت، از بازبینی لایحه الحاق ایران به معاهده پاریس خبر داد. پیش‌تر نیز سمیه رفیعی، رئیس فراکسیون محیط زیست مجلس، پرسشی کلیدی را مطرح کرده بود: اگر ایران بخواهد به تعهدات خود در کاهش گازهای گلخانه‌ای عمل کند، آیا دنیا حاضر است تجهیزات لازم را در اختیارش بگذارد؟

این تردیدها و پرسش‌ها، در نهایت موجب شد ایران نیز مانند آمریکا و یکی دیگر از کشورها، از پیوستن به کنوانسیون پاریس خودداری کند. اکنون، در حالی که تبعات سنگین گرمایش زمین هر روز بیشتر از دیروز بر زندگی مردم سایه می‌اندازد، کشور با چالش‌های جدی در حوزه اقلیم روبه‌روست.

یک‌ونیم میلیارد دلار خسارت ناشی از تغییر اقلیم

محمدابراهیم رئیسی، کارشناس انرژی و محیط زیست،  برآوردی نگران‌کننده ارائه می‌دهد: ایران در خوش‌بینانه‌ترین حالت، سالانه بین یک تا یک‌ونیم میلیارد دلار خسارت ناشی از تغییر اقلیم را متحمل می‌شود. او با اشاره به هزینه‌های جهانی کربن، توضیح می‌دهد که هر تن کربن حدود ۳۰ تا ۴۰ دلار زیان اقتصادی دارد و با تولید بیش از ۷۰۰ میلیون تن کربن در ایران، خسارت سالانه کشور به بیش از یک میلیارد دلار می‌رسد.

تغییر اقلیم، نه‌تنها بر اقتصاد، بلکه بر منابع حیاتی کشور نیز اثر گذاشته است. شدت‌های جوی افزایش یافته، الگوی بارندگی تغییر کرده و در برخی مناطق، همین تغییر الگو موجب بروز سیلاب‌های مخرب شده است. در دیگر نقاط، کاهش بارندگی و افزایش دما، تبخیر را تشدید کرده و رواناب‌ها را کاهش داده است. نتیجه این روند، خالی شدن سدهای اطراف تهران و افت توان ذخیره‌سازی آب کشور است. رئیسی با اشاره به سدهای لتیان و کرج، تأکید می‌کند که کاهش ورودی آب به این سدها، مستقیماً با تغییرات اقلیمی قابل توضیح است.

در کنار این پیامدهای منفی، تغییر اقلیم در برخی مناطق مانند خوزستان، اثرات مثبتی نیز داشته است. افزایش رواناب‌ها در این استان، بهبود تولید انرژی را به همراه داشته و نشان می‌دهد که اثرات اقلیمی الزاماً یک‌دست نیستند. با این حال، کاهش بارش برف در کشور، ذخیره‌سازی طبیعی آب را با مشکل مواجه کرده و افزایش گرما، مصرف انرژی را به‌طور قابل توجهی بالا برده است.

رئیسی ایران را یکی از قربانیان مهم کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای می‌داند؛ کشوری که به دلیل تغییرات اقلیمی، از رشد اقتصادی عقب مانده است. اما آیا در داخل کشور، هیچ برنامه‌ای برای مقابله با این بحران وجود ندارد؟ آیا سیاست‌گذاران داخلی نیز تغییر اقلیم را انکار می‌کنند؟

راهبردهایی برای مقابله با بحران تغییر اقلیم

پاسخ این پرسش‌ها را سید الهام عزیزی، معاون مرکز ملی هوا و تغییر اقلیم سازمان حفاظت محیط زیست، ارائه می‌دهد و تأکید می‌کند که ایران تحت تأثیر مستقیم تغییرات اقلیمی قرار دارد و از تدوین برنامه‌ای ملی برای سازگاری با این پدیده خبر می‌دهد. به گفته عزیزی، تغییر اقلیم موجب کاهش بارش، جابجایی فصول، افزایش خشکسالی و گرد و غبار شده است. بر اساس بند «پ» ماده ۲۲ قانون برنامه هفتم توسعه، سازمان محیط زیست موظف بوده تا با همکاری دستگاه‌ها و وزارتخانه‌ها، برنامه ملی تغییر اقلیم را تدوین کند.

این برنامه از سال گذشته آغاز شده و جلساتی با نهادهای مختلف برگزار شده است. نظرات دستگاه‌ها در محورهای مدیریت کربن و سازگاری با تغییر اقلیم جمع‌آوری شده و راهبردهایی برای مقابله با این بحران طراحی شده‌اند. در آخرین جلسه کمیسیون زیربنایی در ۲۳ شهریور، این برنامه مورد بررسی قرار گرفت و اکنون کشور دارای یک سند ملی برای مواجهه با تغییر اقلیم است. مرحله بعدی، تعیین وظایف هر دستگاه در کارگروه ملی و اجرای عملی این برنامه‌هاست.

عزیزی همچنین تأکید می‌کند که محاسبه دقیق خسارت‌های ریالی ناشی از تغییر اقلیم، بخشی از این برنامه ملی است. در حال حاضر، آمارهای پراکنده‌ای از میزان خسارات وجود دارد، اما برای تدوین سیاست‌های مؤثر، باید این ارقام دقیق و مستند شوند.

در حالی که مردم ایران هر روز با آثار ملموس تغییر اقلیم—از بیابان‌زایی و تخریب خاک گرفته تا طوفان‌های گرد و غبار و موج‌های گرما—دست‌وپنجه نرم می‌کنند، به نظر می‌رسد برخی سیاست‌مداران، نگاه محدودی به مسئله دارند. برای برخی، پیوستن به پیمان پاریس تنها ابزاری برای دریافت تسهیلات بین‌المللی و مقابله با تحریم‌هاست. اما واقعیت این است که تبعات محیط‌زیستی تغییر اقلیم، فارغ از سیاست و تحریم، زندگی روزمره مردم را تحت تأثیر قرار داده و هر روز بیشتر از دیروز، آن را به کام تلخی می‌کشاند.

حتی اگر ایران نتواند از کمک‌های بین‌المللی بهره‌مند شود، باید با تمام توان داخلی، برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای تلاش کند. زیرا در غیر این صورت، تبعات تغییر اقلیم می‌تواند ایران را به سرزمینی خالی از سکنه تبدیل کند—سرزمینی که نه‌تنها از رشد اقتصادی بازمانده، بلکه از زیست‌پذیری نیز فاصله گرفته است.

انتشار سالانه بیش از ۷۰۰ میلیون تن کربن

 برآوردهای کارشناسان نشان می‌دهد که کشور با انتشار سالانه بیش از ۷۰۰ میلیون تن کربن، در خوش‌بینانه‌ترین حالت، هر سال بین یک تا یک‌ونیم میلیارد دلار خسارت اقتصادی ناشی از تغییرات اقلیمی را متحمل می‌شود. با این حال، در مواجهه با پیمان پاریس—توافقی جهانی برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای—سیاست‌گذاران ایرانی مسیری مشابه ایالات متحده را در پیش گرفته‌اند و از پیوستن به آن خودداری کرده‌اند.

در روزهایی که رئیس‌جمهور آمریکا در صحن سازمان ملل بار دیگر تغییر اقلیم را «ایده‌ای غیرواقعی» خواند، ایرانیان در کمربند خشک زمین، با واقعیتی غیرقابل انکار روبه‌رو هستند. افزایش طوفان‌های گرد و غبار، سیلاب‌های ناگهانی، و جابجایی فصول، نشانه‌هایی هستند از بحرانی که دیگر نمی‌توان آن را به تأخیر انداخت یا انکار کرد. ایران در تله‌ای گرفتار شده که سرمایه‌داران جهان با انتشار بی‌رویه دی‌اکسید کربن برایش ساخته‌اند—تله‌ای که حالا امنیت زیستی کشور را تهدید می‌کند.

چنان با تردید به این بحران نگاه می‌کنند؟ آیا برخی نمایندگان مجلس هنوز باور دارند که تغییر اقلیم واقعی نیست و نیازی به تدوین برنامه‌ای برای مقابله با آن وجود ندارد؟ این پرسش‌ها، در دل جامعه‌ای مطرح می‌شود که هر روز بیشتر از دیروز، آثار تغییرات اقلیمی را با پوست و استخوان لمس می‌کند.

در نهایت، ایران در نقطه‌ای ایستاده که باید میان انکار و اقدام، یکی را انتخاب کند. تغییر اقلیم، با تمام تبعاتش، دیگر منتظر تصمیمات سیاسی نمی‌ماند. اگر امروز برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای و سازگاری با شرایط جدید اقدام نکنیم، فردا با بحرانی مواجه خواهیم شد که نه‌تنها اقتصاد، بلکه زیست‌پذیری این سرزمین را تهدید می‌کند. این تهدید، واقعی‌تر از آن است که بتوان آن را به تعویق انداخت یا به سیاست گره زد. اکنون زمان آن رسیده که ایران، با تمام ظرفیت‌هایش، در مسیر مقابله با تغییر اقلیم گام بردارد، نه برای جلب حمایت جهانی، بلکه برای حفظ آینده خود.

 

افزایش تعداد درختان پیر ایران

۹۸ درخت کهنسال جدید توسط مصطفی خوشنویس عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور شناسایی شد تا تعداد درختان کهنسال ایران به عدد دو هزار و ۱۴۱ اصله برسد. کارشناسان درختان کهنسال را مخازن ژنتیکی و فرهنگی کشور معرفی می‌کنند و بر این باورند که این درختان شناسنامه اقلیم ایران در سال‌های دور و در غیاب تکنولوژی‌های روز به حساب می‌آیند.

خطر خشک شدن سرو ابرکوه که لقب پیرترین درخت آسیا را یدک می‌کشد، بار دیگر نام درختان کهنسال ایران را بر سر زبان‌ها انداخت. دستکاری در قنات نبادان، بسیاری را نگران کرد که این درخت کهنسال تحت تاثیر قرار گرفته و در معرض خشک شدن باشد اما گویا سروی که بین چهار تا پنج هزار سال ناملایمات اقلیمی را تحمل کرده، آنقدرها هم بی‌پناه نیست و گروهی برایش برنامه ریخته‌اند تا آن را از خطر خشک شدن نجات دهند.

اگرچه سرو ابرکوه مهمترین درخت کهنسال ایران نیست اما بدون شک یکی از آن درختان مشهوری است که توانسته مسئولان را پای کار بیاورد و با محوریت این موجود کهنسال، همایشی هم در یزد شکل بگیرد. مصطفی خوشنویس عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع که در پروژه درختان کهنسال ایران هم مشارکت داشته با اشاره به همایش ۲۲ آبان ماه در یزد و شرکت بیش از ۳۰۰ نفر در این همایش، از تخصیص ۴۰۰ میلیون تومان اعتبار برای مطالعه و پایش سرو ابرکوه خبر می‌دهد و می‌گوید که پیش‌بینی اولیه بودجه سه میلیارد تومان بوده اما اگر همان عدد ۴۰۰ میلیون تومان را هم تخصیص دهند، ایران نژاد عضو هیئت علمی دانشگاه یزد و تیمش به‌طور مداوم شرایط درخت را رصد خواهد کرد.

دل نگرانی جزئی خوشنویس از محل آب‌هایی است که از اطراف به سمت درخت کهنسال یزد سرازیر می‌شود زیرا خروجی یونجه‌کاری‌های منطقه مجاور سرو ابرکوه، می‌تواند مشکل ساز باشد. در حال حاضر آبی که برای آبیاری درخت مصرف می‌شود، آبی با قابلیت شرب است که با دور آبیاری مناسب به این درخت کهنسال تخصیص می‌یابد تا درخت با تنش خشکی مواجه نشود. زیرا خشکسالی‌ها سطح سفره‌های آبی را پایین برده، آب قنات نبادان هم قطع شده ولی این‌گونه نیست که سرو ابرکوه به حال خود رها شود. حتی یکی دو بار هم کیفیت آب مورد استفاده برای آبیاری درخت مورد آزمایش قرار گرفته که درجه شوری آن بالا نباشد.

 

شمار درختان کهنسال به ۲۱۴۱ اصله رسید

با توضیحات این عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع پرسش دیگری در ذهن شکل می‌گیرد. آیا دیگر درختان کهنسال ایران هم شانسی برای این همه توجه دارند؟ پاسخ امیدوار کننده است زیرا به گفته خوشنویس، تا یک ماه پیش تعداد درخت کهنسال شناسایی شده دو هزار و ۵۸ اصله بود اما با ۹۳ درخت جدید که او با کمک خانم بسطامی شناسایی کرده است، پرونده بسیاری از این درختان برای ثبت ملی تکمیل شده است و ما امروز ۲۱۴۱ درخت کهنسال شناسایی شده در کشور داریم که ۸۷۹ درخت را ثبت ملی کرده‌ایم. درختانی که ثبت ملی شده‌اند، طرح مدیریت دارند و برای آنها اعتبار در نظر گرفته می‌شود. این اعتبارات بین ۴۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان است و صرف احیای درختان می‌شود.

البته خوشنویس تاکید می‌کند که همه درختان کهنسال ایران شانس مراقبت دارند به شرط اینکه افراد فعال حوزه میراث فرهنگی و … پای کار باشند و اعتبارات تخصیص یافته برای احیای این درختان را جذب کنند.

این عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع علاوه بر شناسایی درختان کهنسال برای تداوم و بقای نسل آنها هم برنامه دارد و آن‌طور که خودش اعلام می‌کند: هفته گذشته از ارس سرچهان بذر گرفته تا آن را تکثیر کند. بذرگیری و تکثیر ارس مراد در کرمان را انجام داده، میوه سرو ابرکوه را برای تکثیر جمع‌آوری کرده و بذر سرو خوشه و سنگان را با هدف تکثیر برایش ارسال کرده‌اند. همچنین چند سال پیش از ارس ۲۸۰۰ ساله شهرستانک بذرگیری کرده و با تکثیر آن نزدیک به هزار نهال از این درخت تولید کرده است. از بلوط کهنسال اسکو بیشتر از ۲۰ هزار اصله تکثیر شده و در کشور توزیع شده است تا بنیان ژنی درختان کهنسال در کشور توزیع شود.

 

ارزش فرهنگی درختان کهنسال

اما تکثیر بذر درختان کهنسال چه ضرورتی دارد؟ آیا راز عمر طولانی آنها ژن‌های برتری است که در اختیار دارند؟ محمد متینی‌زاده عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور درباره اهمیت این پایه‌های کهنسال به «هفت صبح» می‌گوید: درختان کهنسال پایه‌هایی هستند که در طول تاریخ مانده و حوادث بیشمار اقلیمی را از سر گذرانده‌اند. رنج‌هایی که انسان‌ها برای آنها پدید آورده‌اند را اگر کنار بگذاریم، این درختان از گذر تغییرات اقلیمی جان سالم به در برده‌اند، در نتیجه به کمک علم گاهشماری درختی و بررسی دوایر سالیانه آنها، می‌توانیم اطلاعات اقلیمی مثل ترسالی، خشکسالی و حتی آتش‌سوزی مربوط به هزاران سال قبل را استخراج کنیم. در واقع اطلاعات زمانی که علم پیشرفت نکرده بود در دوایر این درختان ذخیره شده است.

از نگاه متینی‌زاده جنبه‌های فرهنگی درختان کهنسال دارای اهمیت است. گاهی مقدس شده‌اند و اعتقاد مردم باعث شده که بیشتر بمانند. در قبرستان‌ها و معابد ارزش بیشتری پیدا کرده و باقی مانده‌اند اما این باقی ماندن، لزوما ناشی از برتری ژن آنها نیست زیرا مطالعه‌ای در این رابطه انجام نداده‌ایم. بنابراین اگر پایه‌های آنها را تکثیر کنیم، معلوم نیست که نهال‌ها به اندازه پایه مادری ۵۰۰ یا هزار سال عمر کنند. زیرا تغییرات محیطی در عصر حاضر سرعت بیشتری پیدا کرده و اگر در گذشته طی میلیون سال یا ۱۰۰ هزار سال شرایط اقلیمی تغییر می‌کرد، اکنون این دوره کوتاه‌تر شده و ممکن است در یک دوره ۱۰ تا ۱۵ ساله رخ دهد.

این عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع، تکثیر درختان دیرزیست را از نظر فرهنگی دارای اهمیت بیشتری توصیف می‌کند و کاشت این پایه‌ها در محیط‌های عمومی و نصب شناسنامه در کنار آن را عاملی می‌داند که زمینه توجه عمومی به درختان کهنسال را فراهم می‌کند.

او می‌گوید: ما درختان کهنسال ارزشمندتر از سرو ابرکوه زیاد داریم اما این درخت، مشهورترین درخت کهنسال ایران است.

متاسفانه در کشور حفاظت از درختان کهنسال به موضوعی میان دستگاهی تبدیل شده است. نبود یک متولی واحد برای حفاظت از این میراث طبیعی به همراه طمع انسان امروزی، تلاش برای ایجاد تغییر در محیط زندگی درختان کهنسال یا اقدامات گنج‌یابان، حیات بسیاری از این شناسنامه‌های زنده طبیعت ایران را با خطر جدی مواجه کرده است اما هیچ کس مسئولیت نگهداری از این پایه‌های ارزشمند را به عهده نمی‌گیرد.

modir

Recent Posts

تداوم مداخله‌های غیرقانونی در سازمان نظام مهندسی

برداشت غلط از ماهیت سازمان نظام مهندسی، آن را به نهادی دولتی صرف بدل کرده…

2 ساعت ago

استراتژی ارفع برای رشد تولید در قطعی برق

شرکت آهن و فولاد ارفع امسال در ناترازی ها با خرید برق از تابلوی سبز…

5 ساعت ago

رفتار تکراری بازارهای مالی

بازارهای مالی ایران در سال‌های اخیر رفتاری چرخه‌ای و تکرارشونده داشته‌اند؛ چرخه‌ای که سرمایه‌های کلان…

1 روز ago

رفتار بورس نشانه چیست

رفتار بورس نشان داد که انتظارات ناشی از اثر دلار و حذف ارز ترجیحی در…

1 روز ago

سوییفت‌های جعلی میلیاردها دلار نفتی | فرزین و پاکنژاد فریب خوردند

گزارش‌ها نشان می‌دهد صرافی‌ها و تراستی‌های منتخب وزارت نفت و بانک مرکزی با «خالی‌خوانی» و…

1 روز ago

روایت بازگشت گور ایرانی

مستند «بازگشت گور ایرانی» نه فقط داستان یک پروژه محیط‌زیستی، بلکه بازتاب سال‌ها تلاش گمنام…

2 روز ago