تمرکز بر قدرتهای شرقی باعث غفلت از روابط با کشورهای همسایه شده است که با توجه به موقعیت ایران، امنیت و منافع اقتصادی را کاهش داده است.
به گزارش سرمایه فردا، سیاست «نگاه به شرق» جمهوری اسلامی ایران که بر ایجاد اتحادهای استراتژیک با قدرتهای شرقی مانند چین و روسیه تأکید دارد، عمدتاً به دلیل ملاحظات ژئوپلیتیکی و در واکنش به تحریمها و انزوای غرب شکل گرفته است. با این حال، چندین اشتباه استراتژیک و چالش در این رویکرد قابل شناسایی است
اتکای بیش از حد به چین و روسیه: وابستگی سنگین ایران به چین و روسیه منجر به عدم تعادل در روابط خارجی آن شده است. هر دو کشور اولویتهای ملی خود را در نظر میگیرند و گاهی به نفع منافع خود امتیازاتی به ایالات متحده یا دیگر قدرتهای غربی میدهند که موقعیت ایران را تضعیف میکند. این وابستگی، قدرت چانهزنی ایران را کاهش میدهد و انعطافپذیری در سیاست خارجی را محدود میکند.
نادیده گرفتن دیپلماسی منطقهای: تمرکز بر قدرتهای شرقی گاهی باعث غفلت از روابط با کشورهای همسایه و منطقه شده است. با توجه به موقعیت جغرافیایی ایران، امنیت و منافع اقتصادی آن به شدت به خاورمیانه و آسیای مرکزی وابسته است. تأکید بیش از حد بر چین و روسیه ممکن است فرصتهای تقویت روابط با بازیگران مهم منطقهای مانند ترکیه، هند و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس (GCC) را از بین برده باشد.
وابستگی اقتصادی به بازارهای محدود: با اولویت دادن به روابط با قدرتهای شرقی، ایران به طور کامل شرکای تجاری و اقتصادی خود را متنوع نکرده است. سرمایهگذاریها و تجارت چین با ایران، در حالی که قابل توجه است، اغلب به نفع منافع چین تمام میشود. وابستگی ایران به فناوری، زیرساختها و سرمایهگذاری چینی، نگرانیهایی در مورد روابط اقتصادی نابرابر و وابستگی ایجاد کرده است.
اولویتهای استراتژیک قدرتهای شرقی
نادیده گرفتن اولویتهای استراتژیک قدرتهای شرقی: در حالی که ایران خود را شریک مهمی برای قدرتهای شرقی همچون چین و روسیه میداند، این کشورها ممکن است ایران را به عنوان یک شریک استراتژیک ضروری تلقی نکنند. هر دو کشور چین و روسیه منافع جهانی گستردهتری دارند و بهطور عملگرایانهای با ایران همکاری میکنند، اما همچنین روابط خود را با دشمنان ایران، مانند اسرائیل، عربستان سعودی و ایالات متحده، حفظ میکنند که حمایت آنها از ایران را پیچیده میکند.
اجرای ضعیف توافقات استراتژیک: در حالی که ایران توافقات بلندمدت استراتژیک با چین امضا کرده است (مانند توافق همکاری ۲۵ ساله)، اجرای این توافقات کند بوده و نتایج ملموسی به همراه نداشته است. این موضوع نشاندهنده عدم تطابق بین چشمانداز سیاسی و مزایای عملی است که ایران امیدوار بود از این شراکتها به دست آورد.
نادیده گرفتن تفاوتهای فرهنگی و ایدئولوژیک: در حالی که ایران از نظر سیاسی خود را با چین و روسیه همسو میکند، تفاوتهای ایدئولوژیک و فرهنگی بین این کشورها قابل توجه است. ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران به طور طبیعی با مدلهای حکومتی سکولار، ملیگرا یا اقتدارگرایانه شرکای شرقی خود همخوانی ندارد و این امر در درازمدت باعث ایجاد تنش در همسویی استراتژیک میشود.
اشتباهات ایران درروابط خارجی
محدود کردن دسترسی به فناوری و سرمایهگذاری غربی: با تمرکز صرف بر شرق، ایران خود را بیشتر از پیش از پیشرفتهای فناوری غربی، سیستمهای مالی و بازارهای جهانی منزوی کرده است. در حالی که تحریمها دسترسی ایران به این منابع را محدود کردهاند، سیاست خارجی متوازنتر میتوانست به کاهش اثرات منفی کمک کرده و درهای همکاریهای احتمالی با اروپا یا دیگر بازیگران غربی را باز کند.
درک عمومی و نارضایتی داخلی: سیاست «نگاه به شرق» لزوماً با خواستههای بخش بزرگی از جمعیت ایران همخوانی ندارد، بخشی که ممکن است ترجیح دهند روابط قویتری با اروپا یا ایالات متحده برقرار شود، به ویژه به دلایل اقتصادی و فرهنگی. چرخش دولت به سوی شرق میتواند نارضایتی داخلی را افزایش دهد، بهویژه اگر مزایای اقتصادی وعده داده شده از این شراکتها محقق نشود.
در مجموع، در حالی که سیاست «نگاه به قدرتهای شرقی » به عنوان پاسخی استراتژیک به تحریمها و انزوای غرب اتخاذ شده است. این سیاست منجر به وابستگی بیش از حد به چین و روسیه، از دست دادن فرصتهای منطقهای و عدم تنوع در شراکتهای اقتصادی و سیاست خارجی شده است. این اشتباهات ایران را در برابر تغییرات در منافع استراتژیک شرکای شرقی آسیبپذیر کرده و توانایی آن را در پیمایش مستقل در عرصه سیاسی و اقتصادی جهانی محدود کرده است.