مدیریت ریسک مانع رویکرد پوپولیستی
مدیریت ریسک مانع رویکرد پوپولیستی

به گزارش سرمایه فردا، مدیریت ریسک مانع رویکرد پوپولیستی به کارآفرینی حین اجرا برنامه هفتم توسعه است.

حمید رضا حاجی اشرفی: پوپولیسم به معنای عوام فریبی نه تنها در عرصه سیاست بکار برده می شود، بلکه وقتی یک سیاست اقتصادی خارج از قواعد علمی و مکانیزم منطقی و متعادل طراحی گردد نیز تلقی پوپولیزم می توان کرد. بنابراین در حال حاضر مدیریت ریسک مانع رویکرد پوپولیستی خواهد بود.
کارشناسان کارآفرینی به روش علمی به اشتغال و اشتغالزایی فقط از منظر نحوه اخذ مجوز و پروانه های شغلی و یا نحوه تامین سرمایه تاسیس بنگاهها به این مقوله نگاه نمی کنند، زیرا چنین مدلی از کارآفرینی مربوط به پنج دهه گذشته بود و دوران آن سپری شده است . بجای روشهای انتزاعی گذشته ، امروزه در دوران انقلاب های چهارم و پنجم صنعتی کارآفرینی از یک فعالیت انفرادی و حتی چند شریک مسلط به یک رشته شغلی خارج شده و تبدیل به یک فرآیندی که یک سیستم مرکزی [ استارتاپی ] از نقطه صفر تا صد برنامه ریزی مهندسی طراحی سیستم توسط شرکت های مشاور کارآفرینی از ایده یابی تا زمان اتمام آزمایش سرد را به انجام می رسانند و سپس بنگاه فعال شده یا پروژه در حد موفققیت را تحویل کارآفرینان و سرمایه گذاران می دهند و ماموریت آنها خاتمه مییابد.

مدیریت ریسک با دوری از روشهای سنتی

امروزه روش های سنتی منسوخ شده اند ، زیرا نسل های Y و Z به دلایل گوناگون همچون پدران خویش فکر نمیکنند . بعلت افزایش ریسک ورشکستگی و هزینه بالا زندگی و وجود مشاغل دلالی که ریسک پایین تری نسبت به مشاغل تولیدی دارند ، نسل جوان بیشتر بدنبال استخدام در دستگاههای دولتی و شرکت های خصوصی و مشاغل کم خطر اما با درآمد بالا هستند . کمتر جوانی را میتوان یافت که جرات و حوصله و تاب آوری در مقابل معضلات کارآفرینی را داشته باشد .بهمین دلیل تقاضای تاسیس مشاغل تولیدی و کشاورزی کاهش یافته !!! کارآفرینی در شهرهای بزرگ مشکلات خاص خود و روستاها و مناطق محلی مشکلات خاص خود را دارند .

چاره کار چیست ؟ در برنامه هفتم ، چه تمهیداتی برای استقبال از اشتغالزایی در شهرها و روستاها اندیشیده شده ؟!

پاسخ : در این برنامه بجز کلی گویی که آنهم سنتی می باشد ، هیچ مکانیزم اجرایی منطبق با نیازها و انتظارات نسل جدید  دیده نمیشود .
گرچه به استارتاپ ها و شتابدهنده ها اشاره شده لیکن نحوه همکاری آنان با کارآفرینان شهر و روستا مشخص نیست !!!!،حتی اگر ساختار ها نیز طراحی شوند با هم بعلت نگرش انتزاعی به کسب و کارها عملا انتظار موفقیتی از این نوع برنامه ها بخاطر نگرش جزیره ای نمیتوان داشت .

یگانه عامل کسب موفقیت در کارآفرینی ، واگذاری مدیریت برنامه ریزی ، سیستم دهی ، سازماندهی ، هدایت ، هماهنگی و کنترل به [ استارتاپ های کارآفرینی + مطالعه گر ریسک + مطالعه گر بازاریابی ] می باشد . فصل و زمان نگاه پوپولیستی ساده لوحانه به اشتغال زایی گذشته است . جوانان تحصیل کرده به مدلهای سنتی واکنش مثبت نشان نمیدهند.

عملکرد تحلیلی دولت دکتر مصدق

غنی نژاد یکی از شناخته شده ترین منتقدان دکتر محمد مصدق است که توپخانه نقد او دمی از آتش علیه تاریخ نگاری وفادار به آرمان های نهضت ملی ایران باز نمی ایستد.

به گزارش سرمایه فردا، موسی غنی نژاد که مدعی است در همه ی این سال ها در کار شکستن اسطوره ی دکتر مصدق بوده است.
موسی غنی نژادمی گوید با ترسیم دکتر مصدق به عنوان یک رهبر فرهمند که عاملیت مطلق داشته از این بابت باید پاسخگوی همه آن چیزی باشد که از نهضت ملی، جبهه‌ی ملی و دولت ملی سر زده، بدون آنکه بخواهد، به حیات اسطوره ای او تداوم می بخشد حال آنکه نه جنبش ملی قائم به مصدق بود، نه جبهه ی ملی متشکل از شخصیت هایی که او بتواند بر آنها فرمان براند و نه دولت ملی دست آموز او!

اما بیایید فرض کنیم که چنین بوده است – فرض محال که محال نیست- پرسش این است که پس تکلیف معارضان نهضت ملی چه می شود و چرا اینان در تحلیل نهایی دکتر مصدق از ناکامی نهضت ملی غائب اند؟

واقع آن است که فرجام تلخ نهضت محصول برهم کنش نیروهای متعدد حاضر در سپهر سیاسی آن روزگار ایران بود، نیروهایی که می توان آن ها را در دستجات هشتگانه ی زیر – بدون ارزیابی ضریب تاثیرگذاری – طبقه بندی کرد:

۱. دربار
۲. ملاکان و زمینداران بزرگ و با نفوذ
۳. ارتش و قوای نظامی و انتظامی
۴. علماء و روحانیون، گروهها و جریانهای حامی و هوادار
۵. جبهه ی ملی و احزاب و اصناف مرتبط
۶. جریانات چپ، حزب توده و دستجات وابسته
۷. توده های سیاسی شده ی نوپا و نوظهور

نقش دکتر مصدق در جریانات سیاسی

باید دانست که هر کدام از این نیروها علاوه بر تکثر درونی، در طول نهضت نیز متناسب با سیر حوادث، پی در پی در موقعیت های متفاوتی مستقر می شدند که رهاورد آن، شکست اتحادهای قدیم با شکل دهی به وحدتهای جدید بر اساس تعاریفی نو از خواستها و منافع مشترک‌ بود. از این منظر، متعین کردن هر یک از آنها و زیر مجموعه هاشان در وضعیتی ثابت و فریز شده، با نادیده انگاشتن سیالیت کنش سیاسی و اجتماعی، روایت ساده سازی شده ای از تاریخ گذشته بدست خواهد داد که جدا از تحریف آمیز بودن که به خودی خود یک ایراد اساسی به شمار می رود، متاسفانه از شکل دهی موثر به آینده ی تاریخی نیز ناتوان است.

نهضت ملی با بهم ریختن آرایش کلاسیک نیروها در ایران، به سرعت توازن قوا در سپهر سیاسی را تحت تاثیر قرار داد. به نحوی که بلوک دربار، ملاکان،ارتش و همچنین دول متنفذ و قدرتمند خارجی که نیروی اصلی و سنتی در شکل دهی به سیاست ایران به شمار می آمدند. به نحو فزاینده ای تضعیف و فرصت برای نقش آفرینی نیروهای نوپا و نوظهور دیگری فراهم شده بود که می توانست منشاء تغییراتی مهم و اساسی در ساختار سیاسی کشور باشد. بحث کانونی درباره ی کارنامه دکتر مصدق، نه ورود به جزئیات پرمناقشه که ارزیابی عملکرد او در جریان این دگر دیسی ست. اینکه آیا مجموعه ی تصمیات او در قامت رئیس دولت در دوران نهضت ملی در راستای تثبیت و تقویت بلوک سنتی قدرت بود یا در جهت تضعیف آن؟

مدافعان دکتر مصدق

مدافعان دکتر مصدق غالبا قوانین، دستورالعمل ها و لوایح دولت او را بویژه پس از کسب موافقت مجلس با قانونگذاری محدود و پاسخگوی دولت (لایحه اختیارات) در همین مسیر ارزیابی کرده و از منتقدین دعوت می کنند تا از این زوایه به دولت او نگاه کنند. در عوض، آن ها (منتقدین)مایل اند تا در میانه ی این جدال ها و کشمکش ها، با متر و معیار دیگری (معمولا حقوق و قوانین اساسی کشور) رفتار رئیس دولت ملی را اندازه بگیرند.

آقای دکتر و کسانی مثل ایشان، معمولا از این نکته غفلت می کنند که:
قوانین امری پسینی برای تثبیت منازعه ای پایان یافته تلقی می شوند حال آن که جنبش براه افتاده درصدد پایان دادن به صورتبندی حقوقی مناسبات پیشین و اضمحلال آن برآمده بود و می رفت تا صورت‌بندی تازه ای از حقوق و یا دست کم فهم تازه ای از آن خلق کند که آینه ی آرایش جدید نیروهای سیاسی در ایران باشد. بدیهی ست اقتضائات بودن در یک چنین برزخی که قوانین در آن دود می شوند و به هوا می روند با اقتضائات بودن در یک وضعیت تثبیت شده متفاوت است و درخشش انکار ناپذیرمصدق به عنوان یک رجل سیاسی، اتفاقا در فهم دقیق این وضعیت استثنایی، کنترل و عمل بر اساس آن با حفظ شاکله ی کلی ساختار نهفته است.

عملکرد دولت دکتر مصدق

الف- جنبش پایدار نیست و نمی توان انتظار داشت تا مشارکت مردم در آن برای یک مدت طولانی ادامه داشته باشد. 
ب- دولت پایدار نیست و هر آینه امکان دارد تا از طرق مکانیسم های به ظاهر قانونی و اگر نشد به روش های غیر قانونی ساقط شود‌.

ج- بلوک سنتی قدرت، اختلافات و رقابت های داخلی خود را موقتا مدیریت می‌کند تا متحدا و سرسختانه با تضعیف همزمان جنبش و دولت از منافع خود پاسداری کند.
آنچه مصدق کرد و نکرد بر این سه پایه ی تحلیلی استوار بود.

  • ذیل بند الف: مصدق تلاش کرد تا با برقراری ارتباط مستقیم با مردم و گزارش مداوم به آنها، آنان را کماکان در صحنه ی منازعه نگه داشته باشد، چیزی که دکتر غنی نژاد به آن پوپولیسم می گوید. از سوی دیگر او کوشید تا با صیانت از حقوق و آزادی های اساسی از جمله آزادی احزاب و مطبوعات، تا حد امکان فضای سیاسی را زنده نگه دارد.
  • ذیل بند ب: با توجه به برخورداری مجلس از ساز و کار قانونی استیضاح، روشن بود که بقای دولت در گرو تحقق پارلمان ملی ست و لذا مصدق ابتدا سعی کرد تا با برگزاری بی طرفانه ی انتخابات مجلس هفدهم و سپس اصلاح قانون انتخابات به وجود یک چنین پارلمانی که حداکثر هم سویی را با جنبش ملی داشته باشد تحقق ببخشد اما هر دوی این تلاش ها ناکام ماند. بویژه نتیجه ی انتخابات مجلس هفدهم با تلاش همه جانبه ی بلوک سنتی قدرت و در مقابل تنزه طلبی مصدق و انفعال دولت او در ارائه لیست، کاملا ناامید کننده بود. بدون تردید پایداری جنبش به نتیجه بخش بودن آن و کارآمدی دولت در اجرای برنامه های اصلاحی بستگی داشت که مجلس می توانست در خدمت آن باشد و یا برعکس، چوب لای چرخ ِآن بگذارد.
    مثل روز روشن بود که مجلس کانون نزاع خواهد بود و مصدق می بایست برنامه ای برای مهار آن داشته باشد. از این زاویه، این تاریخ را نه چنان که گفته اند، تاریخ “نزاع با پارلمان” که تاریخ “نزاع در پارلمان” نام باید نهاد. ابتکار درخشان مصدق در این رابطه گذراندن لایحه ی اختیارات از تصویب مجلس بود که به همراهی ترمیم چندباره ی کابینه بر چابکی و کارِآمدی دولت در تصویب فوری لوایح اصلاحی و اجرایی شدن آن ها می افزود.

راهبرد مصدق بر تضعیف عناصر قدرت

-ذیل بند ج راهبرد مصدق بر تضعیف عناصر متشکله بلوک سنتی قدرت و پیوند میان آنان استوار بود:
ج- ۱) در مواجهه با دربار، او تلاش کرد تا قدرت آن را کاهش داده و از مداخله ی آن در اداره امور بکاهد. اخراج عناصر ذی نفوذ دربار، ملکه مادر و شاهدخت اشرف از کشور در همین راستا صورت گرفت. همچنین او تلاش کرد تا تفسیری دموکراتیک از قانون اساسی را مستقر کند که در آن نقش شاه تشریفاتی بود: “شاه باید سلطنت کند نه حکومت.”
ج- ۲) در مواجهه با ارتش، شاهکار او خلع ید از شاه در ارتش و قرار دادن سازمان آن زیر نظر دولت بود. پس از آن او به تسویه ارتش از عناصر نامطلوب همت گماشت.
ج- ۳) در مواجهه با ملاکان و زمینداران بزرگ، مساله بغرنج تر بود. نظر به تحریم نفتی و نیاز به تحرک در بخش کشاورزی، این امری به غایت حساس بود که با دست زدن به یک برنامه ی انقلابی مانند اصلاحات ارضی محقق نمی شد زیرا رعایا نه واجد وسائل بهره برداری نظیر آب، کود، بذر، دام و غیره بودند و نه تجربه و دانش لازم را برای مدیریت زمین و تعیین میزان و نوع کشت در اختیار داشتند. با این حال مصدق توانست با تصویب برخی قوانین در نحوه ی رابطه زارع و مالک تغییر ایجاد کرده و وضعیت زارعین را بهبود ببخشد که این امر به خودی خود و به شکلی تدریجی قدرت مطلق مالکین را تحت تاثیر قرار می داد.
ج- ۴) در مواجهه با دول متنفذ و قدرتمند خارجی، راهبرد مصدق سیاست موازنه منفی بود، لغو امتیازات و تنظیم روابط بر اساس‌ احترام متقابل به حاکمیت ملی. از آن جمله است پشتیبانی از جنبش ملی ایران در خاتمه دادن به امتیاز نفت جنوب و مدیریت خلع ید از کمپانی و همچنین الغاء امتیاز شیلات در شمال.
در این دوره روابط مرسوم و معمول میان عناصر متشکله این بلوک با محدودیت شدید مواجه شده و در نهایت احتیاط و عملا در اختفاء صورت می گرفت. هندرسون سفیر وقت ایالت متحده گزارش کرده است که از مصدق بابت دیدار با شاه و تاثیر گذاری بر تصمیمات او، تذکر دریافت کرده است. از زاهدی نیز نقل شده است که “من در این مملکت وزیر بوده ام، سناتور بوده ام، امیر ارتش بوده ام، می خواهم پادشاه مملکت را ببینم و با او در مسائل سیاسی مذاکره کنم، شایسته ی من نیست که مثل دزدها به قصر بروم.”