افول اندیشه ایرانی چه زمانی رخ داد ؟

افول اندیشه ایرانی چه زمانی رخ داد ؟

افول اندیشه ایرانی زمانی رخ داده که از ۴۰۰ سال پیش اندیشه‌های ایرانی دیگر در اولویت نبودند. به همین دلیل بخشی از فرهنگ کشور دچار انحطاط شد.

به گزارش سرمایه فردا، امپراطوریِ هخامنشی، اگر می‌توانست هژمونیِ خود را از سرحدات سند و پنجاب تا کانال سوئز حفظ کند، قطعاً شکوه باستانی‌اش را ادامه می‌داد. چرا که اندیشه‌ی ایرانی نامیرا و غیرت ایرانی تمدن‌ساز است. همین ویژگی منحصربفرد موجب شد که ایرانیان همچون کشورهای شمال آفریقا، زیر قیمومیتِ فرهنگ عربی نروند و جشن‌ها و رسوم نیاکانی‌شان را پاس بدارند. اینها عواملی بود که اندیشه ایرانی را به اوج رسانده بود.
در این میان شاعران با بازآفرینیِ ادبیات غنی پارسی، نقش ممتازی در ابداع خویشتنِ ایرانی داشتند. حتا ابن‌سینا نسخه‌ای فارسی از دانشنامه‌ی علایی نوشت تا بدان وجاهت ببخشد.
در سده‌های میانه، خواجه نصیرالدین توسی که به باور من، پدر کنشگرانِ مرزی ایران‌ بود، ایلخانیان را با تدبیر ایرانی نه تنها منقاد کرد. بل‌که کاری کرد تا هولاکوخان، طومار خلافت مستعصم عباسی را در نمد بپیچد و به کارش پایان دهد. آب هم از آب تکان نخورد، خونی هم از آسمان نچکید!

اکنون پرسش بنیادی اینست که چرا از همان سال‌هایی که رنسانس در اروپا آغاز شد، تو گویی دوران افول اندیشه ایرانی رقم خورد؟

چه شد که مارتین لوتر، رساله‌ای خطاب به اشراف آلمان نبشت و در آن با شور و هیجان بر‌ای ضرورت اصلاح کلیسا به کمک استدلال کوشید، اینجا اما فقیهانِ هم‌دوره‌ی او، خودکامگی شاه را تئوریزه می‌کردند.

تغییر اندیشه ایرانی از ۴۰۰ سال پیش

همان‌گونه که ماکس وبر در “اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری” نوشته، سرمایه‌داری در شمال اروپا هنگامی ظهور کرد که اخلاق پروتستانی و به‌طور خاص کالونیسم، گروه‌های انبوهی از مردم را برای درگیر شدن با کار در جهانی عرفی، توسعه بنگاه‌های خودشان و پرداختن به تجارت و تجمیع ثروت برای سرمایه‌گذاری برانگیخت.
اما در قلمرو ایران‌زمین، حدود ۴۰۰ سال است که شاهدِ افول اندیشه ایرانی رخ داده است.

به گمانِ من، وضعیتِ امروز حاصل تقابل صاحبانِ خِرد نیاکانی و استدلال‌های بی‌‌اثرِ بوروکرات‌های مرزی است. چگونه؟

آیا اگر شاه‌ اسماعیل صفوی، خود را مرشد برحق سرخ‌کلاهان نمی‌پنداشت و پیروزی خود بر لشکر تا بُن دندان مسلح عثمانی را امری قطعی تلقی نمی‌کرد. آن‌گونه مغلوب سپاه عثمانی می‌شد و از غم به اسیری‌گرفتنِ زنش بهروزه‌خانم تا ژرفای جان مغموم می‌شد و سرآخر، آن‌گونه از پای درمی‌آمد؟

شکست در جنگ چالدران نشان داد؛ جهان با تصورات ما کاری ندارد. سرنوشت را واقعیت‌ها رقم می‌زند و نه توهماتِ ما. جهان‌آگاهی چاره محک زدن و روزآمد کردن پارادایم هاست؛ به دیگر معنا اگر حکومتی نسبت خود را با دال‌های شناور مشخص نکند، با انبوهی از ابردشوارهای غیرقابلِ حل، مواجه خواهد شد.

در یک مصداق تاریخی، آیا اگر شاه سلطان‌حسین از اشتباهاتِ نیای خود درس می‌گرفت، به آن سرنوشت رقت‌بار زانو زدن در مقابل محمود هوتکی (افغان) دچار می‌شد؟ یا او هم به واسطه‌ی مکتوبات فقهای هم‌عصرِ خود گمان می‌کرد، حکومت صفویه، معبر و قنطره‌ای برای ظهور مهدیِ آخرالزمان است، دچار خودتوهمیِ مرگبار شد!

این شکاف گفتمانی همچنان در اندیشه ایرانی ادامه یافت. در کشاکش جنگ‌های ایران و روس، شیخ جعفر کاشف‌الغطاء فرمان جهاد صادر کرده بود. او می‌پنداشت، با امداد الهی می‌توان بر روس‌های نابکار پیروز شد. قائم مقام فراهانی که صدراعظمی فرهیخته و کاردان بود، در خیالات سِیر نمی‌کرد. و شعاع حرکتیِ او بر روی زمینِ عقلانیت بود. امکاناتِ در اختیار را می‌شناخت و میزانِ واقعیِ توانمندی را برآورد می‌کرد. در مذاکراتش با دولت خبیث روسیه، به روش میرزایی عمل کرد تا با اعمالِ ابهام در متن مذاکرات، بعدها بتواند حقوق بدیهیِ ایران را استیفا کند نه آن‌که حق ۵۰درصدی سیادت ایران بر دریای مازندران را هبه کند و به ۸٪ ناقابل افاقه کند!! اما فتحعلیشاه باوری عمیق به فتوای فقیه داشت و به استدلال‌های قائم‌مقام وقعی ننهاد. همه کوشش خاقان، این بود پس از مراجعت از ضیافت همنشینی با زنان حرمسرا، طهارتی بکند و زیارتی بخواند.

اکنون نیز همان‌طور که از کازیه‌ی تاریخ دولت‌های پسا انقلاب بیرون آمده، روسای این دولت‌ها حتا انقلابی‌ترین آن‌ها احمدی‌نژاد، به این نتیجه رسیده بودند. جدال دائمی با ایالات متحده، دولت‌ها را فرسوده کرده و رشد اقتصادی را پایین آورد. و میزان سرمایه‌گذاریِ خارجی را به میزان قابل ملاحظه‌ای کاهش داده است. این ستیز و گریز، جز اتلاف  منابع ثمری نداشته است.
حاکمیت خود را گرفتار جدالِ بی‌بازگشتی کرده و امکانات کشور را در اختیار ایدئولوژیِ بی‌سرانجامی قرار داده، که هیچ دردی از او دوا نخواهد کرد و سودش نخواهد بخشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *